چکیده:
تجارب سال های گذشته گویای آن است که در مجموع، امور تربیتی نتوانسته به موفقیت های چشمگیری دست یابد. بنا به دیدگاه غالب صاحب نظران، کارشناسان و پژوهشگران، علت این ناکامی را بایستی در فقدان تبیین مبانی نظری فعالیت های تربیتی، کمبود الگوها و نبود برنامه های روشن و واضح جست و جو کرد. با توجه به وضعیت فعلی امور تربیتی و مشکلات مربوط به آن، این پژوهش درصدد است تا ضمن استنتاج و اقتباس از مکتب عرفان اسلامی، الگویی نظری را برای سامان دهی و جهت دهی فعالیت های امور تربیتی معرفی نماید. با توجه به این هدف، پرسش های اصلی این مطالعه عبارتند از: 1) آیا عرفان اسلامی می تواند مبنای نظری ایجاد الگویی جدید برای فعالیت های امور تربیتی قرار گیرد؟ 2) در صورت مثبت بودند پاسخ، این الگو از چه عناصر و ارتباطاتی تشکیل می شود؟ نتایج این پژوهش نشان می دهد، با توجه به معنای عرفان و همچنین ویژگی های مشترکی که با تربیت دارد، در درجه نخست این امر؛ یعنی ایجاد الگو امکان پذیر است. از سوی دیگر، تربیت عاطفی با محوریت عشق پروری، تربیت اخلاقی، تربیت هنری (زیبایی شناسی) و خودشناسی، ارکان اصلی این الگوی پیشنهادی را تشکیل می دهند.
خلاصه ماشینی:
"هرچند این مفهومپردازیهای جدید از هوش عاطفی و عقلانیت که از سوی اندیشمندان و صاحبنظران معاصر انجام شده با معنای عقل کلی از منظر عرفان اسلامی،یکی نیست،اما بههرحال،نشاندهندهی آن است که عرفان اسلامی از جهات مختلف از جمله حیطهی روانشناسی،یاددهی-یادگیری و در کل تربیت،میتواند برای دنیای معاصر نیز سخنی تازه داشته باشد چرا که به جنبههایی از وجود آدمی توجه نشان داده است که بیشتر اندیشمندان و صاحبنظران کلاسیک تعلیم و تربیت و روانشناسی از آنها غافل بودهاند و تنها در چند سالهی اخیر است که تا اندازهای به آنها توجه شده است.
حضرت مولانا نیز در بیان این تفاوت چنین سروده است(مثنوی،دفتر اول بیت 4891-2891: 5731): عقل جزوی عشق را منکر بود گرچه بنماید که صاحبسر بود زیرک و داناست اما نیست،نیست تا فرشته لا نشد آهر منیست او به قول و فعل یار ما بود چون به حکم حال آیی،لا بود تمامی سخنان بالا دلالت بر آن دارد که در نظام تعلیم و تربیت متأثر از عرفان اسلامی،تربیت عاطفی با محوریت عشق اصالت دارد،و حتی مهمترین و اصلیترین جنبهی تربیت تلقی میشود؛چرا که عشق سرشت و جوهر وجودی انسان است.
آنگونه که مشخص شد،به دلیل آنکه هنر(البته هنر مقدس و متعالی که موجب رشد و تکامل روحانی و معنوی انسان میشود)،بازتابی از زیبایی حقیقی است و چنانچه میدانیم جمال و زیبایی نیز از جمله صفات ذاتی هستی و مقام ربوبی است،در نتیجه هدف اصلی از تربیت هنری،شناخت زیباییهای اینجهانی(ظاهری و ملکی)و سپس حرکت به سمت درک زیباییهای باطنی ملکوتی و حقیقی و در نهایت معرفت حضرت باریتعالی است."