چکیده:
در این مقاله پاسخ اصلی ابن سینا در برابر شکگرایی بررسی میشود. او با توسل به
اصل عدم تناقض، یعنی بدیهیترین بدیهیات، میکوشد شکاک را بر سر این دوراهی
قرار دهد: یا سکوت و اعراض، یا اعتراف به چیزی معین؛ که در هر دو صورت باید
از شکگرایی دست بردارد. بهنظر ابن سینا بهترین راه خروج از شکگرایی همین
توجه به نحوه حاکمیت اصل عدم تناقض بر همه اظهارات و بر همه واقعیت است.واژگان کلیدی: شکگرایی، اصل عدم تناقض، دلالت، یقین، علم.
خلاصه ماشینی:
"میبینیم که ابن سینا گرچه در رد عقیده سوفسطائیان به حوزه عمل متوسل میشود، اما کارآمدی این توسل را در نهایت بر اصل عدم تناقض مبتنی میسازد و به این ترتیب نحوه مقابله خودش را در بیرون از حوزه کاربرد این انتقاد قرار میدهد که البته برای شکاکان دو حوزه نظرورزی و عمل تفاوت دارند و هر شکاکی، چنانکه در مورد هیوم دیدیم، چون به حوزه عمل میآید مثل سایر مردم، یعنی مردمی که با معرفت به نحو انتقادی و شکگرایانه برخورد نمیکنند، به امور عادی زندگی متعارف میپردازد.
ـ تأکید میکنیم که تنها عادت است که ما را قاطع میکند تا از پیدایش یکی دیگری را انتظار داشته باشیم» و «عادت بزرگترین راهنمای زندگی انسان است» (1975، 5، 51، 36، صص 4 ـ 43)، معلوم میشود که وضع معرفتشناختی او اگر خوشبین باشیم، برحسب دیدگاه شیخ الرئیس ابن سینا، وضع صاحب ظن است؛ یعنی اولا به سبب نوع منشا انتظارش نباید در آن قاطع باشد و ثانیا، گاهی نیز براساس جهل متضاد خویش عمل کند، و مثلا آب را برای گرم کردن بر روی چوب خشک بگذارد.
بنابراین ابن سینا درحقیقت با شکاک فرضی از دو راه نظر و عمل گفتگو نمیکند، و هر دو راه یکی است و آن آگاهانیدن او به فهم خودش از اصل عدم تناقض و دلالت آن بر واقعیت است، دلالتی که نهتنها او را از شکگرایی بیرون میبرد بلکه حافظ جزمیت ادراک و مسئول تولید علم، بهمعنای ادراک مانع از نقیض (یعنی، علم یقینی)، است."