چکیده:
در مقالهی حاضر سعی بر آن است که وحی را از منظر قرآن بنگرد. بدین رو نخست اقسام تکوینی و تشریعی آن را بر میشمارد و سپس آیاتی که معرف حقیقت وحی و وحیانیت قرآناند، اشاره میکند. مقصود و هدف این نوشتار نشان دادن شکوه و اهمیت وحی در منظر قرآن است. منظرها و دیدگاههای دیگر، هر یک به نوبهی خود دری به سوی حقایق وحیانی میگشایند؛ اما بیشترین پرتو را خود وحی بر خود میاندازد. ناگفته نماند در میان همهی کتابهای آسمانی، هیچ کتابی به اندازه قرآن، دربارهی وحی سخن نگفته است و مشتقات این کلمه را در خود نیاورده است.
خلاصه ماشینی:
"خداوند، پدیده و شگفتیهای بسیاری آفریده است، اما در میان همهی آنچه از کارخانهی آفرینش صادر شده است، هیچ مصنوعی به اهمیت و ارزشمندی وحی نیست؛ زیرا این پدیدهی مقدس و انسانساز، تنها روزنهای است که ارتباط بنیآدم را با جهان معنا و ماوراءالطبیعه برقرار میکند.
به تعبیر زیبای مولوی، عقل همچون مرکبی است که آدمی را تا کنار دریا پیش میبرد؛ اما برای سفرهای دریایی باید مرکب دیگری را به کار گرفت و بر آن نشست: تا به دریا، مرکب اسب و زین بودبعد از آنت مرکب چوبین بود(1) اگر غیر از این بود، پیامبر گرامی نمیفرمود:إنما یعرف القرآن من خوطب به(2) «همانا قرآن را کسی میشناسد که مخاطب آن است.
تدبیر غریزی حیوان در قرآن مجید، آیاتی وجود دارد که در آنها سخن از وحی خداوند به برخی موجودات زنده -غیر از انسان- است؛ مانند آنچه دربارهی وحی به زنبور عسل آمده است:و اوحی ربک الی النحل أن اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر و مما یعرشون ثم کلی من کل الثمرات فاسلکی سبل ربک ذللا.
ساختن خانه در این آیه، مثالی بیش نیست؛ زیرا زنبور هزاران کار دیگر نیز میکند که هیچ یک از آنها را در مدرسه نیاموخته است؛ بلکه همگی به وحی الهی یا الهام غریزی است.
»گفتنی است که تعبیر «وحی تکوینی» برای اقسام پیش گفته خالی از تسامح لفظی نیست؛ زیرا برخی وحیهایی که تاکنون شمردیم -مانند وحی تسدیدی و تبشیری یا الهام- به ظاهر ماهیت تکوینی ندارند؛ اما از آنجا که تشریعی نیز نیستند، گنجاندن آنها در ردیف وحیهای تکوینی، مناسبتتر مینمود."