خلاصه ماشینی:
"مکتب خوفگرای بصره در نیمهی نخست سدهی دوم هجری قمری، توسط کسانی از دست پروردگان و وابستگان حلقهی حسن بصری دوام یافت، اما این وابستگان خود از نظر اندیشه و مکتب فکری، راهی همسان نرفته، و گاه به اندیشههای باطنی صوفیانه و گاه به افکار فیلسوفانهی معتزله راه گشودهاند.
در باب توحید، باید یادآور شد که در اوایل سدهی دوم قمری، با ظهور کسانی چون جهم و جعد، زمینه برای طرح مباحث توحید صفاتی فراهم آمده بود و طبیعی است که بنیان گذاران کلام معتزلی در پرداخت مباحث توحید از پیشینیان بهره گرفته باشند.
(8) گویا تمایل به قیام بر ضد نظام ضعیف شدهی اموی برای گروههای شیعی عراق، انگیزهای بود تا با مطرح کردن پیشوایی زید، برخی تشکلهای مذهبی را پی ریزند که عموما به آنها عنوان زیدیه اطلاق میشد؛ در حالی که میان این گروهها در پارهی از مسایل اعتقادی، از جمله امامت و موضعگیری در برابر خلافت شیخین اختلاف نظرهایی اساسی دیده میشد.
کلیات این کلام دیرپای را میتوان چنین عنوان کرد: در مبحث توحید، نظریات آنان به تعالیم معتزله نزدیک بوده، و روءیت خداوند در آخرت به شدت نفی گردیده است.
مکتب جهم پیروانی نیز به دست آورد که بقایای آن تا سدهی چهارم هجری در «ترمذ» شناسایی شده است(33)؛ اما باید دانست که عنوان جهمی در سدههای دوم و سوم هجری به عنوان یک اتهام اعتقادی رواج داشته است و بسیاری از کسانی که در منابع شرح حال اصحاب حدیث با عنوان جهمی شناخته شدهاند، نه پیروان خالص اندیشهی جهم، بلکه متفکرانی نزدیک به وی، در اندیشه بودهاند."