خلاصه ماشینی:
"وقتی اثری مثل«چند کاپریس برای ویولون»بتواند نسبتهای خود را با اجزایش، اجراکنندگانش،و در نهایت مخاطبانش برقرار کند،خود این برقراری نسبتهاست که منجر به باورپذیری و ارتباطگیری میشود.
اینکه یک اثر چهگونه قرار است با مخاطب خود گفتمان کند سریع باید اتفاق بیفتد،یعنی از همان لحظات آغازین،مخاطب باید بداند با چهگونه اثری روبروست و این نکته به او تفهیم شود که چهگونه به اثر نگاه کند تا مفاهیم آن را درست دریافت کند و با آن ارتباط برقرار سازد.
تماشاگر برای تماشای تئاتر تعریف دارد،ما قرار است تعاریف او را بشکنیم ولی نمیخواهیم ارتباط و باورپذیری(دو رکن اساسی تعامل صحنه و سالن)را از دست بدهیم.
علی اصغر دشتی (به تصویر صفحه مراجعه شود) قرار شد در این شمارهء هفتهنامه دربارهء«امضا»بنویسیم-امضای هنرمندان را که احتمالا زیر اثرشان میگذارند و بر اثر تکرار ماندگار میشود.
این پختگی اگر واقعا پختگی باشد،میشود جستوجوهای بهرام بیضائی در نمایشنامهنویسی-که حالا دیگر امضاست-امضای بیضائی،امضائی که گاهی هم قرار است مورد تقلیل و جعل امضا قرار گیرد ولی نمیشود."