خلاصه ماشینی:
ورزش از افکار آقای رشید یاسمی بیا تا تن خود نداریم خوار بر آریم از جان سستی دمار.
تن ما چو کاخی است در سیلگاه بر او سیل جوشنده افکنده راه ز بنیان برآید چونا استوار نیارد بر سیل جوشان قرار.
بکاخ اندرون هوش و فرهنک ورای چو خانه خدایان گزیدند جای اگر کاخ را سست بنیان کنیم دل ساکن خانه لرزان کنیم.
تکاور که در رزم سستی کند سوارش چه سودار که چستی کند؟ *** بیا تا که تن رابنیر و کینم ز ورزش تن و جان بیآهو کنیم.
چو از تن به پیریت نیرو نکاست بماند ترا رای و گفتار راست؛ سر از فکر روشن،دل از رای پاک نگردد تهی تا بروز هلاک؛ همه روز شادانتر از روز پیش نه دل ناامید و نه خاطر پریش.
*** نگویم که سودی در این زندگی است که نزدیک من با نبودن یکی است ولیکن دو روزی که در اینجهان جهان آفرین گفت باش و بمان، چرا زار باشیم و گریان و سست بدل ناامید و بتن نادرست؟ ز دیدار ماه و ز دیدار هور، ز بازیگریهای امواج نور، ز بوی خوش و از خورشهای نغز که نیرو پذیرد از آن جان و مغز، ز گستردنیهای راحت فزای، ز زیر و بم صوت انده ربای، بجوئیم لذت بیابیم بهر، بگیریم کام دل از خوان دهر.
چو روزی دو ماند لب از جام دور شود جسم رنجور و خاطر نفور؛ همان به که از چشمهء زندگی، ز شادی بجوئیم پایندگی: ز ورزش بخواهیم نیروی جان دل خرم و شادی جاودان.