خلاصه ماشینی:
"او میدانست که راهنمایی دانشآموزان باید به شکل تعیین محدودیتهای منطقی و نظامدار صورت گیرد و به یاد آورد که معلم یک دقیقهای گفته بود:«اگر چه برخی به دشواری میپذیرند،اما دانشآموزان و نیز خود او،از این که افرادی دلسوز،آن قدر به او توجه و علاقه دارند که وقت خود را صرف میکنند و به بازیافت و بهبود او میاندیشند،واقعا احساس امنیت و اطمینان میکنند.
اول به دلیل آنکه با این کار،ما خود انگیخته میشویم و مجبور به هدایت مجدد رفتار خود میگردیم؛ دوم به دلیل آنکه به تدریج به«خود انضباطی» میرسیم،یعنی از یک سیستم انضباطی درونی بهرهمند میشویم که هرگاه در فرآیند یادگیری از مسیر درست حرکت به سوی اهداف یک دقیقهای منحرف شویم،بیدرنگ آن را تشخیص دهیم؛سوم به دلیل آنکه عدم توجه به رفتارهای منفی سبب میشود خود پندارهء مثبتی در ما ایجاد شود و اعتماد به نفسها افزایش یابد.
» معلم شرح داد که چگونه بازیافتهای یک دقیقهای،نه تنها در دستیابی به اهداف یک دقیقهای به ما کمک میکنند،بلکه به ما امیدواری و دلگرمی میدهند تا خود را مسئول آنچه که در زندگی روزانهمان روی میدهد بدانیم:«اگر چه برخی از دانشآموزان این مسئولیت را به سرعت نمیپذیرند،اما معتقدم که به تدریج و در نهایت به آن خواهند رسید و آنها نیز همچون ما از بر عهده گرفتن موفقیتآمیز مسئولیتها بهرهها خواهند برد.
به آرامی خود را معرفی کرد و گفت:«آیا میتوانم چند دقیقه از وقت شما را بگیرم؟مدیر مدرسه به من گفته است که شما میتوانید مرا با تکنیکهای سادهء انگیزش شاگردان به یادگیری بیشتر آشنا سازید و به من،در راهی که به تازگی در آن گام نهادهام، کمک کنید؟» معلم یک دقیقهای گفت:«از گفتگو با شما خوشحال میشوم،اما خواهش کوچکی دارم: گفتگویمان را با دیگران هم در میان بگذارید."