خلاصه ماشینی:
"نجات بانک فرانسوی کردی لیونه،حمایت دولت از بانکهای بزرگ در سوئد،فنلاندونروژ و کوشش دولتهای امریکای لاتین برای حمایت پرچم سیستم بانکیشان همه شاهدی بر این سیاست است که "آنها بسیار بزرگتر و بااهمیتتر آنند که بگذریم شکست بخورند" حتی سپردهگذاران بزرگ در بانکهای کوچک نیز انگیزه زیادی برای اینکه مواظب بانکداران خود باشند ندارند برای اینکه علت آنرا بدانیم باید راههائی را که دولتها در رفتار خود با بانکهای ورشکسته دارند در نظر بگیریم اینها عبارتند از: *دفن یا تصفیه،این مرحله شامل پرداخت سپردههای بیمه شده به صاحبان آنها سپس فروش دارائی بانک برای کمک به جبران سپردههای بیمه نشده است که شامل سپرده خود بیمه گر هم میشود.
در اینصورت بدون حمایت دولت ممکن بود در همه نظام بانکی امریکا ریسک سیسماتیک پدید آید اما از همان زمان تا کنون بعضی از دانشگاهیان نجات بانک مذکور را زیر سئوال میبرند یکی از استادان دانشگاه شیکاگو ادعا کرد که قبل از تضمین دولت، نظار بانکی باین نتیجه رسیده بودند که نرخ بهبودی دارائیهای بانک کنتینانتال حدود 97 درصد است-یعنی سطحی که فقط دو اعتبار دهنده بانک بین نصف تا تمام سرمایهشان را از دست میداد در حالیکه بعد روشن شد که نرخ بهبودی کمی بیش از 95 درصد بوده که خیلی به تخمین اولیه نزدیک است.
اما حتی فرعی تلقی کردن قروض بانکها رفتار آنها را(اگر باور داشته باشند که دولت مایل به نجات بانکهای درگیر در مشکلات است)تغییر نمیدهد آیا میتوان راهی برای ترک این عادت هم پیدا کرد؟دو استاد دانشگاههای شیکاگو و آتلانتا چنین تصور میکنند آنها طرحی را که به مداخله و حل و فصل سازمان یافته مشهور است پیریزی کرده اند."