خلاصه ماشینی:
"2. موءلف قبض و بسط پس از نقل کلام علامه طباطبایی که گفتهاند: آنچه آیه بر آن دلالت دارد بیش از این نیست که دست کم بعضی انواع دیوانگی مستند به مس جن است وثانیا استناد جنون به عللی چون شیطان، موجب ابطال علل طبیعی نیست بلکه علل غیر طبیعی در طول علل طبیعیاند نه در عرض آنها گفته است: «میبینیم که مشکل تعارض علم طبیعی در این جا با توسل به چند قاعده فلسفی حل شده است و آن این که اولا: اصل علیت در جهان جاری است، ثانیا: علل طولی و پلکانی داریم، ثالثا: علل غیر مادی جانشین علل مادی و طبیعی نمیشوند و فعل میتواند در آن واحد مستند به هر دو باشد، و لذا آیه را باید چنان فهمید که معنی نفی علل طبیعی یا مسمادی و مستقیم شیطان را ندهد.
فرد بالذات همان قسم دوم است، و روشن است که حکم در آن مقید و محدود است، یعنی کلیت و شمول آن به محدودهی ماهیت نوعی یا عنوان کلی اختصاص دارد، مثلا حکم تساوی زوایا با دو قایمه مخصوص شکل مثلث است، نه هر شکل هندسی، و طعم هندوانه مخصوص این نوع میوه است نه همه انواع میوهها، هرگاه نمیتوان از شناختن مزه یا خاصیت غذایی هندوانه از طریق یک فرد آن، حکم مزبور را بر افراد مثلا خیار و خربزه منطبق ساخت، منطبق نمودن تأثیر نظریات علمی بر آرای تفسیری در مورد همه آیات قرآن، از طریق تأثیر پذیری رأی مفسران از نظریههای علمی در خصوص آیات طبیعی نیز، از نظر منطقی پذیرفته نخواهد بود، آری آنچه میتوان گفت این است که به طور فی الجمله ، نظریههای برون دینی بر نظریههای دینی اثر میگذارد، ولی نمیتوان گفت هر تحول علمی مایه تحول هر نظریه یا معرفت دینی میگردد، همان مدعایی که نظریه تحول و تکامل معرفت دینی در پی اثبات آن است، و گرنه تحول و ترابط فی الجمله را هیچ کس منکر نشده است."