چکیده:
از زمان کانت به این سو، معرفتشناسی در کانون توجه فیلسوفان قرار گرفته ودل
مشغولی اصلی آنان به شمار میرود. هنر اساسی کانت در عطف توجه فیلسوفان، به نقش فعال
فاهمه بود. تا آن زمان، تصور عمومی ذهن را منفعل محض میدانست که آینه وار جهان واقع را
چنانکه هست به آدمی مینمایاند.اگر دستگاه ادراکی انسان فعال است و معرفت، حاصل فعل و انفعال ذهن است، سهم و حظ هر
یک از دو جنبه یاد شده چقدر است؟ و به دنبال آن، باید مشخص کرد که محدوده فاهمه
کجاست؟ وارزش معرفت چیست؟ این سؤالها و نظایر آن امروزه در دانش مستقلی بررسی
میشود، که یکی از شاخههای پایه در فلسفه است. اگر چه فیلسوفان مسلمان دانش مستقلی در
معرفتشناسی به وجود نیاوردهاند، اما بسیاری از پرسشهای معرفتشناختی را به صورت
استطرادی پاسخدادهاند. مقاله حاضر، نگاهی گذرا به کارنامه فیلسوفان مسلمان در مسئله
معرفت شناسی است.
خلاصه ماشینی:
"اگر دستگاه ادراکی انسان فعال است و معرفت، حاصل فعل و انفعال ذهن است، سهم و حظ هر یک از دو جنبه یاد شده چقدر است؟ و به دنبال آن، باید مشخص کرد که محدوده فاهمه کجاست؟ وارزش معرفت چیست؟ این سؤالها و نظایر آن امروزه در دانش مستقلی بررسی میشود، که یکی از شاخههای پایه در فلسفه است.
آیا معرفتشناسی شاخهای مستقل در فلسفه اسلامی است؟ آیا فیلسوفان مسلمان در معرفتشناسی، نظریه مستقلی ارائه کردهاند؟ اگر پاسخ سؤال اول منفی است، آیا مسئله علم و معرفت مسئله مستقلی در فلسفه به حساب میآید؟ اگر فیلسوفان مسلمان دیدگاههای خود را در مسائل معرفت شناسی به صورت استطرادی و در ضمن مسائل دیگر بیان کردهاند، آن مسائل کدامند؟ با روشن شدن پاسخ این سؤالها، پژوهشگران در فلسفه اسلامی میتوانند با عرضه سؤالهای معرفتشناسان برآثار فیلسوفان مسلمان، پاسخهای آنها را از مطایای مباحث مختلف بیرون کشند و نظریه آنها را در معرفت شناسی سامان دهند.
مسائل مربوط به معرفت شناسی در فلسفه اسلامی از میان عناوین یاد شده در معرفت شناسی پیشینی، ماهیت و طبیعت علم، ارزش و اعتبار شناخت و رابطه علم با معلوم بالعرض، در مبحث وجود (4) ذهنی بحث شده است.
از این رو، اتصاف ماهیت به کلیت و جزئیت نیازمند تبیین است (12) - اما از آنجا که کلیت و جزئیت صفت مفهوم بوده و از امور ذهنی است، قهرا برخی از مباحث مربوط به علم وادراک در ضمن این مسئله بحث میشود.
راههای حصول علم چنانکه در مبحث: «نقش ذهن در فرایند شناخت» توضیح دادیم، فیلسوفان مسلمان به تبعیت از ارسطو معتقدند (مطهری، 1332، ج2، [حواشی اصول فلسفه و روش رئالیسم]، صص172-173): «نفس انسان در آغاز در حال قوه و استعداد محض است، و لوح بینقشی است که فقط استعداد پذیرفتن نقوش را دارد و بالفعل واجد هیچ معلوم و معقولی نیست."