خلاصه ماشینی:
"از آن مهمتر وقتی است که میخواهد حرف بزند (شخصیتهاش حرف بزنند) انگار سالهاست که در اتاقی دربسته زندانیاند، از زمانه عقب مانده، با کسی حرف نزدهاند و حالا باید بعد از این همه سال زبان سنگینشان را حرکت بدهند تا چیزی بگویند، آن هم چیزهائی قدیم (اصلا از یک زبان سنگین شده چی غیر از این بیرون میآید؟)سعید عقیقی منتقد خوبی است.
کم میدانیم چون گمشده اصلا مهم نیست، بهانهای است برای فیلم اما در «شبهای روشن» این گمشده برمیگردد (تماشاچیای که پشت سرم نشسته بود وقت دیدن امیر گفت یا خدا)...
گمشده «شبهای روشن» برمیگردد شاید چون میخواستند که با «ماجرا» مقایسه نشود؛ اما فیلمی که ادعای عاشقانه بودن دارد (این از جملههای عوامل تولید است) چرا باید قواعد فیلمهای عاشقانه را نادیده بگیرد؟این نادیده گرفتن قواعد با آن کیج مغایرت دارد اما من هنوز معتقدم که این، تنها رویهای عوامفریبانه برای پنهان کردن قواعد فیلم است."