خلاصه ماشینی:
"وقتی که شما مثل قدما میبینید و بر خلاف آنچه که در خارج قرار دارد میآفرینید و آفرینش شما به کلی زندگی و طبیعت را فراموش کرده است، با کلمات همان قدما و طرز کار آنها باید شعر بسرائید.
آیا چطور دیدهاید؟ پس از آن عمدهی مسئله این هست که دید خود را با چه وسایل مناسب بیان کنید.
جان هنر و کمال آن برای هنرمند اینجا است و از این کاوش است که شیوهی کار قدیم و جدید از هم تفکیک مییابند.
قطعهی «لبخند» شما که دلنشین نبود، برای این بود که دید خود را نداشت، یعنی گنگ دیده بود.
حال آنکه وقتی یک چیز عوض میشود، همهچیز باید عوض شود، در نو ساختن کهنه، پیش از هر کاری، کار لازم این است که شیوهی کارتان را نو کنید.
من اکنون به همین اشاره اکتفا میکنم و بیش از این چیزی در این خصوص نخواهم افزود."