خلاصه ماشینی:
"کمتر از یک ماه پیش بود که به همراه دوستان بر بلندترین نقطه ارگ بم ایستاده بودیم و از چهار پنجره عمارت «چهارفصل» شهر را میدیدیم که زنده بود و برجا، به همراه نخلستانها و خاطره شکوفههای پرتقال و نارنج...
و حالا چگونه عبور کنیم از کوچههایی که دیگر نیست و از «مسجد جامع» که ویران شده و نیز مدرسه میرزا نعیم و تکیهای که هنوز صدای عزاداران حسینی را در خود حفظ کرده است.
صدای من زیر آوارمانده است شهرام شفیعی اشاره:همین آذرماه گذشته بهعنوان مهمان به یک جشنواره ادبی که در شهر کرمان برگزار میشد، دعوت شده بودم.
چند سال بود که اقلیم خودم کرمان را ندیده بودم.
تصویری که یادداشت مرا در مجله میآراست، عکسی از ارگ بم بود، وقتی عکس را انتخاب میکردیم، نمیدانستیم که چند روز دیگر، ارگی نخواهد بود.
حالا صدای من، لهجه من و آدمهایی که همیشه بدون معرفی با آنها احساس آشنایی میکردم، زیر خاک رفتهاند."