چکیده:
این مقاله به بررسی مسأله وحی از نظر معتقدان به فرضیه تجربه دینی میپردازد. نخست،
عوامل پیدایش انگاره تجربه دینی بررسی میشود و در ادامه، مؤلف به بیان مفهوم و
تعریف تجربه دینی میپردازد. پس از بیان نظریههای مختلف اندیشمندان غرب و
برشمردن تعاریف آنان از تجربه دینی، به این نتیجه دست یافته که هرگز نمیتوان این
تعریفها را در معنایی کلی جمع کرد؛ زیرا برخی از این مفاهیم با دیگر تعریفها تضاد دارد.
از دیگر مباحث این مقاله، بیان تفاوت تجربه دینی با تجربه اخلاقی، زیباشناختی و
دینمداری است و اقسام تجارب دینی را چنین برمیشمارد: تجارب تفسیری، تجارب شبه
حسی، تجارب وحیانی، تجارب احیاگر، تجارب مینویی و تجارب عرفانی.
پس از بیان مفهوم وحی در نظریه تجربه دینی و بررسی دو نظریه «وحی زبانی» و
«وحی غیر زبانی»، به وحی و تجربه دینی در اندیشه روشنفکران مسلمان توجه شده است
و تلاش این اندیشمندان را در تطبیق وحی در اسلام با نظریههای متتبعان فرنگی و نظریه
تجربه دینی، مورد مداقه قرار گرفته است و به آثار چنین اندیشهای اشاره شده است.
در پایان با بررسی مسأله وحیانی بودن کلمات قرآنی، به این نتیجه رسیده که چون
اندیشه صحیح درباره قرآن، این است که الفاظ آن توسط خداوند به جبرئیل القا شده و
او آن الفاظ را بر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم خوانده است، وحی محمدی صلیاللهعلیهوآلهوسلم نوعی تجربه دینی
نیست.
خلاصه ماشینی:
"این تفسیر از وحی، درباره قرآن کریم صادق نیست (3) و به رغم تلاش برخی از روشنفکران مسلمان که تلاش میکنند به تبع این نظریه، وحی محمدی صلیاللهعلیهوآلهوسلم را نیز از نوع الهام و تجربه دینی به همان معنی که ذکر شد، جلوه دهند، وحی بر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم را نمیتوان با این نظریه تطبیق نمود؛ زیرا پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم الفاظ وحی را از فرشته تلقی کرد، نه آن که مفاهیم را گرفته و خود در قالب الفاظ بریزد؛ بلکه اساسا ______________________________ 1.
به هر حال نمیتوان وحی را تجربه دینی دانست؛ زیرا تجربه دینی، حتی با تعریفی که قبلا از "Davis" درباره تجربه وحیانی در اقسام تجربه دینی نقل شد، بر وحی قرآن صادق نمیباشد؛ چون یکی از ویژگیهای آن را این میدانست که «معرفت حاصل از این تجربه، از عامل بیرونی به دست نیامده»، در حالی که در قرآن، یک عامل بیرونی چون فرشته را در القای وحی مؤثر میبیند، مگر آن که بگوییم منظور از عامل بیرونی، عوامل حسی ظاهری است و میخواهد بگوید این نوع معرفت از نوع علم حضوری است که در این صورت نیز باید به این نکته توجه داشت که اگرچه خصیصه هر نوع تجربه باطنی و معرفت مستقیم و بیواسطه، این است که متن آن واقعه را نمیتوان به دیگران انتقال داد، اما درباره تجربه انبیا، این تمایز وجود دارد که آنها هم میتوانند اصل واقعه را برای دیگران در حدی که در الفاظ میگنجد، بیان نمایند و هم پیام دریافتی را عینا منتقل نمایند."