خلاصه ماشینی:
"آئین هندو، آئین بودا و آئین چین هیچیک باهنر سرجنگ و ستیز نداشتند و ازینروست که در معابد هندو در کتابخانههای هند اینهمه اثر هنری بدیع میتوان یافت ولی این اثرهای بدیع کمتر بصورت نقاشی کتاب بصورتی که جهان اسلام عرضه داشت ارائه شد بنابرین نمیتوان گفت که با علاقمندی اکبر و پدرش همایون و ورود چند استاد ایرانی نقاشی مغولی هند پایه گرفت و گسترش یافت، نقاشی درهند وجود داشت و بهمین دلیل سبک مغولی تحت تأثیر هنر بومی و محلی خیلی زود راهش را از هنر ایرانی صفوی جدا کرد اما ارائه اثرهای مهمی که دراین راه با مکتب هنری ایران همگامی داشتهاند مشکل است و گاهی این سختی و اشکال بجائی میرسد که انسان ناچار میشود اعتراف کند که استادان نقاش ایرانی مبدع این مکتب بودهاند لاغیر، اما این درست نیست، درمیان نواحی مختلفی که محل نشوونمای مکتبهای مختلف نقاشی هند بودهاند دکن و ارجستان درخشندگی خاص دارند، دکن ازین لحاظ که در قرن شانزدهم میلادی مقر فرمانروائی سلسلههای اسلامی سهگانهای بود که در احمدنگر، بیجاپور و گلکنده حکومت داشتند و متحدأ دولت بزرگ امپراتوری و بیجانگر Vijianagar در جنوب هند را منقرض کردند (1565) بیجاپور و احمدنگر علاوه بر اینکه مقدم هنرمندان هندو را که از وییجانگر رانده شده بودند گرامی داشتند بدعوت هنرمندان ایرانی هم مبادرت کردند و بطوری که میدانیم بعضی از پادشاهان محلی دکن با پادشاهان صفوی روابط بسیار دوستانه داشتند و همین روابط سبب شد که علاوه بر زبان فارسی و آئین شیعه، نقاشی ایرانی نیز دردکن نفوذ کند نفوذی که از لحاظ زمانی بر نفوذ هنر ایران بر دربار مغولان هندبرتری و تقدم دارد."