چکیده:
مقاله حاضر، فصل سوم از کتاب الزام سیاسی جان هورتن است که به نقد و بررسی
نظریههای غایتگرایانه در توجیه الزام سیاسی میپردازد. وجه نامگذاری این
نظریهها به «غایتگرایانه» آن است که الزام را بر اساس نتیجه و یا غایت توجیه
میکند. البته این نظریهها در تشخیص غایات، میزان اهمیت و ارزش، با یکدیگر
اختلاف دارد.
از میان اقسام مختلف نظریههای غایتگرایانه، دو نوع آن؛ یعنی «نفعگرایی» و
«خیر عمومی» در فلسفه سیاسی معاصر شهرت بیشتری دارد. نفعگرایی، نظریهای
اخلاقی است که در شکل سادهاش، درستی یک عمل را در افزایش منفعت و شادکامی،
مورد قضاوت قرار میدهد. نوع دیگر نظریههای غایتگرایانه، نظریه خیر عمومی است.
در نهایت، جان هورتن نظریههای نفعگرایانه و خیر عمومی را که هر دو،
زیرمجموعه نظریههای غایتگرایانه است، در توجیه الزام سیاسی، محکوم به شکست
میداند.
خلاصه ماشینی:
"». بحث این است که شرایطی را که هیر بدان اشاره دارد، چگونه میتوان تشخیص داد؟ از کجا بدانیم که شرایط دیگران همچون شرایط من است؟ و آیا اختلاف این شرایط را با در نظر گرفتن اختلاف جوامع میتوان مجاز دانست؟ به عقیده هورتن تبیین این مطلب در تعیین زمینه الزامات سیاسی بسیار مهم است؛ چون با تبیین این مطلب میتوان قضاوت کرد که آیا الزامات سیاسی فقط نسبت به کسانی وجود دارد که در دولتهای لیبرال دموکراتیک زندگی میکنند یا نسبت به کسی است که در جامعهای زندگی میکند؛ هرچند دولت حاکم بر آن جامعه غیردموکراتیک، غیر لیبرال و حتی دیکتاتور هم باشد؟ سوم اینکه، جایگاه دقیق این اصل عمومی که ما باید از قانون اطاعت کنیم، مشخص نیست؛ به دلیل اینکه خود هیر معترف است که در بعضی موارد نقض قانون جایز است.
از سوی دیگر، اگرچه تلاشهای نظاممندی صورت گرفته تا ارزشهای مختلف را در داخل نفعگرایی درج کنند، [ولی سؤال این است] که اصلا ـ با انجام این کارـ آیا نظریهای که مشخصا نفعگرایانه باشد، باقی میماند؟ (1) با در نظر گرفتن انتقاداتی که بر دلایل هیر وارد است، به نظر میرسد که تلاش هیر برای تنظیم یک نظریه نفعگرایانه، به جایی نمیرسد و اساسیترین مشکل تحلیل او این است که میخواهد سؤالاتی را که به مسئله الزام سیاسی مربوط میشود به سؤالاتی تبدیل کند که به طور کلی با مسئله «رفتار درست» (2) بیشتر ارتباط پیدا میکنند."