خلاصه ماشینی:
"فرزند زال و رودابه سخن میگویند از تولد فرزند ایشان این چنین یاد میکنند : ص 181 ج 1 709 و 708 : ببرد پی بدسگالان ز خاک بروی زمین برنماند مغاک نه سگسار ماند نه مازندران زمین را بشوید بگرز گران که در بیت دوم سکسار ذکر شده که شکل دیگر سکستان یا سیستان است نقشه شماره (1) سرزمین مورد بحث در عصر مادها و پیش ازان در شاهنامه نخستین کس که زابلی خوانده میشود سام است : ص 234 ج 1 بیت 1319 نزابویة دخت مهراب خاست دلت راهش سام زابل کجاست و لقب زال زابل خدای بوده است : ص 157 ج 1 بیت 325 : برون رفت مهراب کابل خدای – سوی خیمة زال زابل خدای و در بیت 507 ص 169 ج 1 زال شاه زابل خطاب میشود و تاجگذاری وی در ابیاتی که به حاشیه برده شده است میآید : ص 235 ج 1 سطر 13- 7 و ص 235 ج 1 بیت بعد از 1463 که به حاشیه برده شده است و منوچهر خطاب به زال میگوید : ترا دادم ای زال این تختگاه همین پادشاهی و فرخ کلاه هنگام سلطنت کیقباد ، منشور سلطنت را بنام رستم مینویسد و پادشاه کیانی خطاب به رستم میگوید : ص 72 ج 2 بیتهای 161 – 159 که محتوی تسلیم کردن کابل به مهراب نیز است : ز زاولستان تا بدریای سند نوشتیم عهدی ترا بر پرند سر تخت با افسر نیم روز بدارو همی باش گیتی فروز وزین روی کابل به مهراب ده سراسر سنانت بزهراب ده و چون باین ترتیب زال بدون قلمرو میماند ، پادشاه دستور داد که جامه زرین شهریاری و تاج مرصع به یاقوت و پیروزه و کمر بند و مهدی با روپوش زربفت همراه با گنج و خلعت بر پشت پیل نهاده برای زال بفرستد ص 72 ج 2 بیت های 170 – 165 ."