چکیده:
پژوهش حاضر از نظر روش شناختی مبتنی بر این اصل است که تمامی نظریههای سیاسی
اجتماعی بر مبنای تلقی خاصی از ماهیت بشر استوار شده است. بر این مبنا در این پژوهش
خواهیم کوشید که از خلال آثار مکینتایر تصویر «انسان لیبرال» را که مبنای نظریههای
سیاسی اجتماعی لیبرال است انتزاع کنیم.
از سده هفدهم میلادی تدریجا تلقی جدیدی از عقل، محوریت یافت که بر اساس آن انسان
میتواند بدون وساطت هیچ گونه نظریهای با عالم واقع رابطه برقرار کند و به شناخت
آن و تبویب قوانینی جهان شمول درباره آن بپردازد. بر این مبنا مفاهیمی چون قوه،
فعلیت، ماهیت و غایت مفاهیمی منسوخ و مرتبط با فلسفه مدرسی تلقی میشد. بدین ترتیب
رویکرد غایت انگار به ماهیت انسان به حاشیه رانده شد و زمینه ظهور فردیت فرد مهیا
شد. با انکار رویکرد غایت انگار و استقلال مفهومی - که اخلاق به تدریج پیدا میکرد
- توجیه معقول اخلاق محوریت یافت. لکن با نفی و انکار غایت آفاقی از ماهیت بشر
آموزههای احساسگرایی بر جامعه مدرن سلطه پیدا کرد که بر اساس آن ترجیحات فرد است
که صبغه ارزشی و اخلاقی به خود میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"به عبارت دیگر، این تصور که از یک مقطع زمانی خاصی به بعد مبانی مذکور به طور مطلق و فراگیر رایج شده باشد و دیگر مجالی برای مقومات جامعه سنتی نمانده باشد تصوری خام و غیر قابل دفاع است، بلکه در عصر مدرن هم رویکرد سنتی هر چند به صورت ضعیف و به حاشیه رانده شدهای حضور داشته است؛ برای مثال در سده هفدهم میلادی که به تدریج امکان حصول تلقی مورد توافق از سعادت بشر که اندیشهای ارسطویی بود محال به نظر میرسید فیلسوفی چون لایب نیتز قائل میشود که میتوان الهیاتی معقول و مبتنی بر فهمی مشترک از سعادت ارائه کرد.
1 - 1 - معقولیت مدرن و داعیه تمایز بینش - ارزش در نظم اخلاقی که متفکران عصر روشن فکری همه وارث آن بودند - یعنی نظام اخلاق ارسطویی و تحت تأثیر آن اخلاق مسیحیت - رویکردی غایت انگار به ماهیت بشر حاکم بوده است؛ بدین معنا که در سایه تعریف غایتی برای زندگی نوعی تمایز میان وضعیت موجود و مطلوب به وجود میآمد و ضرورت نظام اخلاقی در چهارچوب رویکرد مذکور و به عنوان اصل وضعیت موجود به وضعیت مطلوب پذیرفته میشد8.
به این صورت تلقی جدیدی از ماهیت بشر رواج پیدا کرد که بر اساس آن انسان بیغایت مدام مستغرق در لذت زمان حال خود است و در عرصههای متنوعی که نظام لیبرالیسم با بیطرفی مورد ادعای خود فراهم کرده میتواند در صلح و آرامش با دیگر افراد زندگی کند بدون این که تلقیای از غایت و سعادت بشر بر او تحمیل شود."