خلاصه ماشینی:
"در واقع میخواهم سؤال بکنم که تئاتر چگونه و از چه طریقی ارتباط را برقرار میکند چون ما داریم راجع به افراد،صحبت میکنیم اینها همه مشکلات ارتباط فرهنگی است ولی اگر خواستیم با تئاتر به عنوان یک رسانه،صحبت کنیم میتوانیم این سؤال را این طور مطرح کنیم،این رسانه یعنی تئاتر چگونه و با چه مکانیزمی ارتباط خودش را برقرار میکند؟ اگر بخواهیم به خود تئاتر برویم،تئاتر یک پیامدهنده دارد که کارگردان یا نویسنده است یا مؤلف است،یا به طور کلی ابداعگر نهایی آن چیزی است که ما الآن داریم میبینیم.
پس ما اگر این پیشزمینهها را به عنوان تعریف بپذیریم و بگوییم بیننده و یا به نوعی تماشاگر و مخاطب،میفهمیم که در ایران، تئاتر به عنوان بعد فرستنده،در مقابل گیرنده، با مشکل مواجه میشود و مهمترین مسئلهاش این است که در ایران تئاتر فقط،مخاطب دارد یعنی بازار آن را مخاطب پر میکند.
ارتباط گفتاری به نوعی کمی از این متفاوتتر است،شما خیلی شاعر میشوید یعنی تئاتر،خیلی جنبهء ادیبانه و شاعرانه پیدا میکند در واقع بهتر بگوییم هنر برای هنر و خیلی راحتتر میتوانیم همدیگر را درک کنیم و البته ارتباط شفاهی،ارتباطی است که ما مثلا تصمیم میگیریم یک روز رانندهء تاکسی را با خودمان به سالن تئاتر ببریم،اگر ارتباط شفاهی نباشد آن راننده نمیفهمد که اصلا اینجا چه خبر است و میگوید اینها دلشان خوش است و دارند برای خودشان دستوپایی میزنند معلوم نیست که بتوانیم آن عریضهء فرهنگی و آن دغدغههای فرهنگی و ارزشی و حتی مسائلی را که در دنیای اجتماعی است،به خوبی به ذهن رانندهء تاکسی، منتقل کنیم."