خلاصه ماشینی:
"باوجوداین بیدرمن هرگز در مورد اشمیتز که به همان بهانهها وارد خانه او میشود و میخواهد در زیر شیروانی اتراق کند،مشکوک نمیشود، چرا؟چون نویسنده واقعیت بسیار هولناکی را چنان«بیواسطه»در برابر آدمها قرار میدهد که ذهن آنها رأی به غیر محتمل بودن آن میدهد؛ یعنی«بدیهیت و صراحت کامل»اینجا به گونهای پارادوکسوار،تلخی،یک دروغ،و توطئه،جایش را به باورپذیر بودن بیپناهی و نیاز کذایی اشمیتز میدهد؛یکی از آتشافروزان(آیزنرینگ)خود به (به تصویر صفحه مراجعه شود) این موضوع اشاره میکند:«بهترین مخفیکاری،به نظر من حقیقت صاف و سادهاس،چون هیچکس باورش نمیشه»(صفحهء 44).
صحنه نهم که با عنوان«پسآمد»به متن اضافه شده است،در حقیقت برای تصویر کردن موقعیت عاطفی و ذهنی پرسوناژها،بعد از حدوث حادثه نهایی است تا آنها را،حداقل در آن دنیا به «خودشناسی»و بازبینی زندگی خویش،که در زمان حیاتشان به آن بیاعتنا بودهاند،وادار کند؛ ضمنا همه بنمایههای موضوعی نمایشنامه را، دوباره تجزیه کند تا بلکه نتیجه یا نتایج دیگری از آن بگیرد و مخاطب هم به سیر«چرا»یی و «چگونگی»موضوع پی ببرد: بیدرمن:من کاملا بیگناهم."