خلاصه ماشینی:
"قبولم کن، بگو آیا همان مردم که میخواهی؟ مهیا کن بساط شمع و گل، آدینهزاد من که امشب گرد تو آنقدر میگردم که میخواهی کفش دوزک میبینمت، هنوز نگاهت مشبک است چیزی که مانده از تو همین چشم و عینک است از من گریختند تمام پرندهها فریاد بود حنجره، گفتی: چکاوک است از من گریختند غزلها، ترانهها از من گریختند که این سینه کوچک است از من شبیه نفرت و از من شبیه عشق اینجا هنوز قاطی عکس و عروسک است میبینی؟ ای کلاغ!
سلامت میرساند باد من خانهام ابری است، آیا باز میباری؟ زخم زبان بسته خلیل ذکاوت کفش دوزک میبینمت، هنوز نگاهت مشبک است چیزی که مانده از تو همین چشم و عینک است از من گریختند تمام پرندهها فریاد بود حنجره، گفتی: چکاوک است از من گریختند غزلها، ترانهها از من گریختند که این سینه کوچک است از من شبیه نفرت و از من شبیه عشق اینجا هنوز قاطی عکس و عروسک است میبینی؟ ای کلاغ!"