خلاصه ماشینی:
"احمد سهیلی خوانساری در خون نشسته جان از هجر خستهای دارم دل از غم شکستهئی دارم بیتو آمد دلم بجان دریاب کز غمت جان خستهئی دارم بسکه بار غمم بدوش دل است پشت ار غم شکستهئی دارم جای اشک از دو دیده بارم خون چشم در خون نشستهئی دارم نرهم ار کمند زلف بتان دل در بند بستهئی دارم اختر نامساعدیست مرا طالع ناخجستهئی دارم جانم از قید تن سهیلی رست صید از دام جستهئی دارم - دخیل نتوانیم بود،آلت کاریم به علت کار.
اینهمه آوارهار از شه بود گرچه از حلقوم عبد الله بود در نیک و بد اطوار و حس و قبح دیدار سخن بر صورت نگار است نه بر صورت دیوار، عیب نفاش میکنی هشدار...
" شیوهء نگارش صاحبدیوان ساده و بدون تکلف بود و نثر او از عبارات متصنع و ترکیبات متکلف و تشبیهات خستهکننده بدور نامهها و منشآتی که از او بجای مانده نمودار ذوق سلیم و هنر نمائی او در اسلوب نگارش است."