خلاصه ماشینی:
برای پاسخگویی به سؤال اول و دوم تحقیق و آزمون فرضیههای مربوط به آنها، دادههای حاصل از پرسشنامهها با استفاده از تحلیل واریانس یک متغیری کروسکال والیس مورد پردازش قرار گرفت نتایج حاصله نشان داد که بین شیوههای مدیریت مراکز مربوطه از نظر میزان مشارکت گروهها در امور مدیریت و نیز بین میزان انگیزش گروههای غیررسمی موجود در آنها،تفاوت معنیداری وجود ندارد.
آنچه که برای رسیدن به این مقصود لازم است،این است که: -گروههای غیررسمی موجود در سازمان را بشناسند و نهتنها در صدد مبارزه با آنها برنیایند،بلکه موجبات جلب همکاری و مشارکت آنان را در امور مدیریت فراهم سازند؛ -رهبران گروههای غیررسمی را مورد شناسایی قرار داده و باتوجه به اینکه این رهبران به منزلهء«کلید در ورودی»گروهها و مدافع خواستها و انتظارات آنها هستند،در جلب مشارکت و تأمین نظرات آنها بکوشند؛ -به گروههای غیررسمی اعتماد کنند و بکوشند تا اعتماد آنان را نیز نسبت به خود و سازمان جلب نمایند؛ -از درجهبندی کردن گروهها و تبعیض قایل شدن بین آنها احتراز کنند و به جای ایجاد جو رقابتآمیز بکوشند تا فضای سازمان را رفاقتآمیز نمایند؛ -مشکلات شخصی هریک از افراد گروه را مورد توجه قرار داده و در حد توان در جهت حل مشکلات آنها بکوشند و هرگز حیطهء مدیریت خود را صرفا به مسایل سازمانی محدود نکنند؛ -در نظر داشته باشند که اجرای صرف مقررات و بخشنامهها نمیتواند در همه موقعیتها نتایج مثبتی به دنبال داشته باشد،بنابراین باتوجه به اقتضای موقعیت،در رعایت قوانین و مقررات،انعطاف لازم را به خرج دهند؛ -بکوشند تا به جای«مچگیری»در رویدادهای نامطلوب سازمان،فرهنگ«پیشگیری» از وقوع این رویدادها حاکم شود.