چکیده:
آموزش و یادگیری علوم به روش حل مسئله موضوعی است که نخستین بار جان دیویی آن دا مطرح کرد. بعدها طرفداران تعلیم و تربیت پیشرو و روان شناسان شناخت گرا این نظریه را مورد تاکید و حمایت قرار دادند. در این شیوه از آموزش و یادگیری تلاش براین است که یا دگیرنده در فرانند یادگیری عملا با نحوه ساخت و پیدایش دانشها و چگونگی کسب آنها آشا شود و به جای حفظ کردن و به خاطر سپردن مطالبی که محصول تفکر دیگران
است.» خود به تولید دانش علمی و شیوههای برخاسته از آن پردازد و همان مسیری را طی کند که دانشمندان در فرایند تولید علم و دانش پشت سر میگذارند.
در این روش آموزش و یادگیری یک فرض اساسی این است که دستیابی به نتایج علم و دانش و کاربرد موّثر و کارآمد آن تنها از طریق پشت سر گذاشتن فرایند حل مساله با پژوهش ممکن است. براین اساس در جربان تدریس، دانش آموزان در موقیتهایی قرار داده میشوند که پس از رو به رو شدن با مشکل با مسآلهای جدید، خود به طریقی علمی و کاوشگرانه و با حداقل راهنمایی از جانب معلم برای حل آن اقدام کنند. آنها پس از شناسایی مشکل با مساله دراه حل آن به تفکر می پردازند» برای این کار به جمع آوری و طبقه بندی اطلاعات اقدام میکند و در ذهن خود به حدسها و راههای احتمالی برای حل مساله دست میبابند. آن گاه فرضیههای خود را در عرصه عمل مورد آزمون قرار میدهند و شواهد و دلایل کافی برای رد با تایید آنها فراهم میکنند. در نهایت، فرضیهای مدلل به عنوان یک راه حل برای مساله پذیرفته شده و نتایچ به موارد مشابه تعمیم داده میشود.
در جربان حل مساله. یادگیرندگان به مجموعهای از مهارت های یادگیری و تفکر دست مییابند که به سهولت به موقعیتهای دیگر قابل انتقال است دانشها مهارتها و نگرشهای کسب شده در روند مشکل کشایی و حل مساله در آینده بخشی از دانش و ساخت شناختی فرد را تشکیل میدهد که او در یادگیریهای بعدی و برای حل مسائلی آتی آنها را به کار میگیرد. در این مقاله، کوشش شده تا ابتدا روش حل مساله به عنوان یک نظریه آموزش و یادگیری به خوانندگان معرفی شود و سپس ضرورت آموزش علوم به روش مشکل کشایی با حل مساله از ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار گیرد: این مقاله رآقای دکتر غلامعلی احمدی، عضو هیات علمی پژوهشکده تعلیم وتربیت به درآورده و در اختیار فصلنامه قرار داده است که بدین وسیله از ایشان قدردانی میشود.
خلاصه ماشینی:
گسترش روزافروزن مرزهای علم و دانش از یک سو و مسأله آموزش،یادگیری و کاربست یافتههای علمی از سوی دیگر،همواره این پرسش اساسی را فراروی دانشمندان و متخصصان تعلیم و تربیت قرار داده است که مدارس چگونه و با چه روشهایی باید فرایند آموزش و یادگیری علوم را برنامهریزی و اجرا کنند.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) (حلقهء بازخورد) نمودار الگوی نظاممند حل مسأله * فرضهای اساسی برای استفاده از فرایند حل مسأله در تدریس علوم 1-هدفهای آموزش علوم در نهایت باید نشان دادن بعضی از نتایج علوم در چهارچوب روشی باشد که علوم بر اساس همان روش به وجود آمده و مورد آزمون قرار گرفته است این روش همان روش حل مسأله یا پژوهش است که از طریق آن دانش آموزان دربارهء مسائل علمی طرح شده از سوی دانشمندان،تجربیات مربوط به آنها،دادههای به دست آمده و اینکه چگونه این دادهها به صورت علمی در آمدهاند،اطلاعات ارزندهای کسب میکنند،افزون بر این،آموزش علوم به روش حل مسأله مجموعهای از دانشها، مهارتها و نگرشهای معنادار و پایدار در یادگیرندگان ایجاد خواهد کرد که میتواند در یادگیریهای بعدی و حل مسائل متعدد زندگی آنان مؤثر باشد.
با توجه به شرایط و ویژگیهای این روش، معلمان باید قبل از تهیهء طرح درس و اجرای آن در کلاس به نکات زیر توجه کنند:(23) 1-زمان:روش حل مسأله در مقایسه با سایر روشهای یاددهی-یاددگیری به زمان بیشتری نیاز دارد؛زیرا در جریان آن دانش آموزان باید برای جمعآوری اطلاعات به منابع و مآخذ مختلف مراجعه کنند،در صورت نیاز ابزار و وسایلی را به کار بگیرند،به آزمایش و فعالیتهای عملی بپردازند و با معلم و هم کلاسان خود بحث و گفتوگو و تبادل نظر داشته باشند.