خلاصه ماشینی:
"من مطمئن هستم که اؤل مرغ دریای ثروع کرد .
امکان ندارد اؤل ماهیکیر چیزی به مرغ دریای !ته باشد .
3 که همة کوشتهایثی پاکا ثله بود ، به طرت مرغ دریایی پرت کرد و بعد پاروها را به کار کرفت .
در این موقع ماهیکیر به طرت عن برکثت وگت : - هر وقت به ماهیکیری می رم ، نورأ نابقم را پبدا می کنه و دنبالم راه می افته .
دلم می خواهد بکو 3 ماهیکبر کسی اصت ی نری دلش فقط با خردش حرف می زند ، انا این درمت نیست .
چون که ماهیکیر حتی توی دلش با خودش هم وزاجی نمی کند .
چنان به دور و بر خود نکاه می کردی به نظرم آمد انکار ائ !تکوین ما رذ و بدل شله ایت : - دماغة جزیرهء کنالیء را ممابینی ؟ - می لینم .
شید ، اونجا را هم می بینی ؟ ماهی از سکوت لذت می برد ."