چکیده:
کنکاش پیرامون علل توسعه نیافتگی کشورهای پیرامونی (توسعه نیافته) از سالهای
1946میلادی توجه جغرافیدانان را به نقش ساختار مرکز - پیرامونی اقتصاد جهانی درشکل
گیری وتغییر ساختار مکانی - فضائی آنها جلب نموده است . اکثر بررسی های جغرافیایی
که در قالب تحلیل مکانی - فضائی از مسائل توسعه این کشورها در این زمینه صورت گرفته
، بیشتر به اثرات سرمایه داری صنعتی تاکید داشته ، در حالی که ریشه توسعه نیافتگی
این کشورها اغلب به عصر مرکانتالیسم (از 1500 تا 1800 میلادی) که اساس ساختار مرکز-
پیرامونی اقتصادجهانی برگرفته از آن است برمی گردد.
این مقاله تحلیلی است بر چگونگی تاثیر فرایند مرکانتالیسم در شکل گیری و دگرگونی
ساختارمکانی - فضائی اقتصادهای توسعه نیافته با استفاده از مدلهای کاملا جغرافیایی
ونس Vance و کلی Kelley . هدف عمده مقاله ارائه نگرشی تجربی در راستای برخوردی علمی
و واقعی دردرک چگونگی سازمان یابی فضا جهت اجرای فعالیت های مرکانتالیستی است . در
واقع در پی پاسخ به این سوال است که چگونه فعالیتهای مرکانتالیستی منجر به شکل گیری
و تغییر درساختار مکانی - فضائی کشورهای توسعه نیافته شده است .
خلاصه ماشینی:
"مرحله چهارم : گسترش تجارت راه دور و پیدایش نقاط ارتباطی ، منجر به شروع رشدتجارت داخلی بین این نقاط شده و در نتیجه پاره ای از این نقاط، رشد و توسعه بیشتری پیداکرده و بعنوان نقاط تمرکز فعالیت عمده فروشان (کانون های مرکزی)، انتخاب شده و شروعی برای ایجاد سلسله مراتب سکونت گاهی با ویژگی مدل مکان مرکزی خواهد شد.
در واقع می توان گفت که سوداگران پس از کسب اطلاعات از توان تجاری کشورهای پیرامونی در راستای جمع آوری کالاهای خام مورد نیاز و عرضه کالاهای ساخته شده ، حوزه نفوذ فعالیت خود را از اولین نقطه تماس (عمدتا بنادر) به درون این کشورها گسترش داده و با سازماندهی تجاری برای سهولت جریان کالا زمینه ایجاد سلسله مراتب نامنظمی از چند سطح که پایین ترین مراکز تولید را به بالاترین مراکز جمع آوری وصادرات کالا مرتبط می ساخته گردیدند.
سیاست مرکانتالیستی برای رسیدن به اهداف از قبل تعیین شده خود (ایجاد تجارت نابرابر، از طریق خرید موادخام کشورهای توسعه نیافته با نازل ترین قیمت و فروش کالاهای ساخته شده کشورهای توسعه یافته با بالاترین قیمت)، نیاز به سازمان یابی فضاهای مناسب جهت سهولت در جمع آوری و جریان کالا از مراکز تولید به مراکز عمده صادراتی (بیشتر بنادر) داشته است .
به عبارت دیگر جریان کالا از مراکز تولید به اندکی از مراکز جمع آوری (در سطوح بالاتر) و سرانجام به مرکز عمده صادرات ، منجر به ایجاد سلسله مراتب سکونت گاهی به شکل خطی در کشورهای پیرامونی شده و با توجه به موقعیت مکانی ، پاره ائی از این مراکز (که معمولا محل استقرارنماینده شرکتهای مرکانتالیستی و مراکز عمده جمع آوری کالا نیز می باشند) به کانون های مرکزی تبدیل شده اند."