چکیده:
قرآن کریم کلام منزل ربوبی و علی علیهالسلام پرورش یافته مکتب نبوی قلمداد میگردد
و آنچه از کلام ربوبی بر قلب مطهر نبوی نازل گشت، تمام آن به شاگرد بیبدیل و
وصی پیامبر صلیاللهعلیهوآله تعلیم داده شد و آن بزرگوار از حقایق و اسرار قرآن آگاه گردید؛
از این رو میتوان کتاب علی علیهالسلام ، یعنی نهج البلاغه را برترین کتابها پس از
قرآن و شخصیت او را برترین شخصیتها پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله دانست.
موضوع ارتباط علی علیهالسلام با قرآن همواره مطمح نظر اصناف گوناگون اصحاب علم
و معرفت بوده و میباشد و در این میان اهل انصاف و بصیرت، اذعان دارند که
قرآنشناسی از منظر علوی در واقع همان قرآنشناسی از منظر قرآن است؛ چرا
که علی علیهالسلام را به حق، قرآن ناطق میدانند؛ همچنانکه حضرت خود به این حقیقت
اشاره نموده است (نهجالبلاغه، خطبه 158).
در هر صورت بررسی هماهنگی و همرنگی میان قرآن ناطق و صامت، میتواند
کاشف برخی از حقایق و اسرار پیرامون شخصیت والای امیرمؤمنان علی بن
ابیطالب علیهالسلام و جایگاه رفیع شیعیان و پیروان او باشد. موضوعاتی از قبیل
شهادت بر رسالت نبوی، پذیرش حقیقت، ثقلین اکمال دین ربوبی، عصمت از خطا
و لغزش، شفاعت و رحمت و هدایت فراگیر، از جمله هماهنگیهای میان قرآن و
علی علیهالسلام میباشد که در این نوشتار به آنها خواهیم پرداخت.
خلاصه ماشینی:
"آیت الله جوادی آملی در این باره مینویسد: شرح جناب سید رضی رحمهالله قابل قبول میباشد و برخی از شواهد نقلی نیز آن را تأیید میکند؛ لکن معنای دقیقتر گفتار یاد شده، این است که حقیقت انسان کامل با حقیقت قرآن کاملا هماهنگ است؛ چنانکه حدیث ثقلین و جدا نبودن آن دو از یکدیگر و نیز همراهی قرآن با علی علیهالسلام آن را تأیید میکند؛ بنابراین حکم ولایت وخلافت انسان کامل، حکم قرآن کریم است؛ پس همانگونه که حقیقت قرآن، فراتر از آن است که کوه آن را تحمل کند و نزول قران بر کوه، آن رامتلاشی میکند، حقیقت ولایت انسان کامل نیز برتر از آن است که بر کوه حمل شود؛ زیرا پذیرش کوه نسبت به امور مادی محسوس محفوظ است؛ لکن تحمل آن نسبت به امور مجرد و معقول محرز نیست؛ بلکه عدم آن محرز است؛ بنابراین میتوان معنای «لو أحبنی جبل لتهافت» را هماهنگ با معنای این آیه دانست: «لو أنزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعا متصدعا من خشیة الله و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون» (حشر: 21): اگر این قرآن را بر کوهی فرو میفرستادیم یقینا آن کوه را از بیم خدا فروتن و از هم پاشیده میدیدی، این مثلها را برای مردم میزنیم، باشد که آنان بیندیشند."