خلاصه ماشینی:
نیکولاس ولترستورف1این سؤال را مطرح میکند که «آیا اعتقاد به خدا اگر هیچ بنیانی نداشته باشد،میتواند معقول باشد؟»دغدغه اصلی او چالش قرینهگرایانه با اعتقاد خداگرایانه است،به طور اخص اینکه،آیا این چالش منطقی و قابل دفاع است یا نه؟در نظر ولترستورف،عقلانیت تنها توجیه ابتدایی ارائه میکند و فقدان آن تنها در وهلهء اول به«ناروایی»منجر خواهد شد.
فرضیه مورد بحث با روندی مشابه روایت پیشین استدلال،به محال میانجامد،به این صورت که انسان میتواند چیزی بزرگتر از آنچه که بزرگتر از آن نمیتوان تصور کرد،تصور کند:هستیای که بالضروره وجود دارد، بزرگتر از چیزی است که تنها بالامکان وجود دارد.
Stephen Davis بحث میکند که اگرچه مؤمنین نیازی ندارند که برای دفاع از ایمان برهان ارائه کنند،لیکن چنین تمرینی برای کسانی که در جهت تکمیل باور به وجود خدا هستند، از جهاتی خوب است.
ریچارد پارتل1نقادی هیوم را،که با سویینبرن آغاز شده بود،ادامه میدهد و بحث میکند که میتوان برای معجزه یک جریان دو مرحلهای شکل داد:مرحله اول استدلالی است برای امکان کلی معجزات و مرحلهء دوم، استدلال برای فعلیت یافتن معجزات.
دیوید بازینجر1در مقالهاش تحت عنوان«پلانتینجا، کثرتگرایی و باورهای دینی موجه»دیدگاه«غیر مبتنی بر قرائن»2پلانتینجا را اینچنین تعبیر میکند که نه عقاید شکل گرفته و نه«مکانیسم شکلدهی عقاید»شخص، هیچ کدام نیاز به حمایت دلیل پیشنهادی ندارند،اگرچه بازینجر در پاسخ به گزینههای رقیب که تکثرگرایی طرح میکند تأکید دارد که«خداگرای دانشمدار»به ارزش چنین دلیلی خواهد نگریست،در عین حال معتقد است که او میتواند«عقاید شکلگرفته»را به عنوان«عقاید بنیادیبه معنای اخص»حفظ کند.