چکیده:
هفدهم دیماه 1314 روز اعلام رسمی ممنوعیت حجاب از سوی رضاشاه، از جمله وقایع بسیار
مهم در تاریخ تحولات ایران به شمار میرود. این واقعه از نظر برخی، نتیجه طبیعی
نهضت بانوان و تلاشهای آنان برای دستیابی به حقوق از دست رفته خویش قلمداد میشود.
از این منظر، اقدام رضاشاه پهلوی مبنی بر کشف حجاب پایان طبیعی و نتیجه نهایی کلیه
حرکتها و جنبشهایی بود که بانوان ایران از انقلاب مشروطیت به بعد پرچمدار آن
بودهاند. مقاله حاضر بر آن است تا با نظر به نیم قرن تحولات مربوط به حضور اجتماعی
زنان، تأثیر واقعه هفده دیماه را بر این روند مورد بررسی قرار داده و این دیدگاه
را که ممنوعیت حجاب در حقیقت نوعی آزادسازی زنان و طلیعهای بر حضور فعال و مثبت
آنان در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بوده است، به بوته نقد تاریخی
بگذارد. حاصل این مطالعه تاریخی، ما را به این حقیقت رهنمون میسازد که قضیه کشف
حجاب نه تنها موجب امتداد نهضت بانوان و افزایش حضور اجتماعی آنان نشد، بلکه آن را
دچار یک انقطاع تاریخی گرداند.
Day 17th، 1314، the day when hijab was officially declared forbidden by Reza Shah، is among the important events in the contemporary history of Iran. Some believe this event to be a natural consequence of Iranian Women’s Movement and their struggle for attaining their lost rights. Reza Shah Pahlavi’s decision to ban hijab was the natural end and final consequence of all struggles and movements which Iranian women followed after the Constitutional Revolution in Iran. Presenting an overview of half a century of the developments of Iranian women’s social activities، the present paper is to study the impact of the Day 17th event on these developments and to historically criticize the idea that Banning Hijab was، in fact، the liberation of women and a promise of their positive and active presence in different social، political، and cultural arenas. The results of this historical study lead to the fact that Banning Hijab by Reza Shah not only did not result in the persistence of women’s movement and the increase of their social activities، but let to its historical discontinuity.
خلاصه ماشینی:
"مقاله حاضر بر آن است تا با نظر به نیم قرن تحولات مربوط به حضور اجتماعی زنان، تأثیر واقعه هفده دیماه را بر این روند مورد بررسی قرار داده و این دیدگاه را که ممنوعیت حجاب در حقیقت نوعی آزادسازی زنان و طلیعهای بر حضور فعال و مثبت آنان در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بوده است، به بوته نقد تاریخی بگذارد.
اما سؤال مهمی که در اینجا مطرح میگردد، این است که آیا هر گونه حضور اجتماعی و سیاسی زنان و یا مطالبات طبقه بانوان در خصوص بهرهمندی از مواهب تعلیم و تربیت و علمآموزی را میتوان به عنوان زمینه و بستری برای آن چه «کشف حجاب» نام گرفت، ارزیابی کرد؟ سنت تاریخ نگاری رژیم پهلوی و حتی بسیاری از مطالعات تاریخی اروپائیان، موضوع ممنوعیت چادر و کشف حجاب را به گونهای تحلیل میکنند که گویی اقدام رضا شاه پهلوی در این مورد حلقه نهایی یکسری تحولات زنجیرهوار بوده است و خواسته یا ناخواسته به این تلقی ناصواب دامن میزنند که فرجام منطقی و پایان طبیعی کلیه حرکتها و جنبشهایی که بانوان ایرانی از اواخر سده سیزدهم هجری قمری و به ویژه انقلاب مشروطیت به بعد پرچمدار آن بودهاند، ممنوعیت قانونی و رسمی حجاب بوده است؛ در حالی که اگر به مقاومتهایی که در برابر موضوع ممنوعیت چادر در دوره رضا شاه صورت گرفت توجه کنیم، اولین نتیجهای که خواهیم گرفت آن است که «اگر هم بتوانیم اقدام رضا شاه را به دنبال آن حرکتها و جنبشها در نظر بگیریم، این دنباله نه تنها در راستا و امتداد منطقی و طبیعی آن تحولات نمیباشد، بلکه نوعی کژراهه و انقطاع در جریان طبیعی احقاق حقوق بانوان بوده است»."