چکیده:
رابطه آزادی و جنسیت از پرنزاعترین مباحثی است که در طول تاریخ، به دلایل گوناگون، کانون توجه متفکران بوده است.
ادیان الهی به عنوان برترین مرجع تفسیر مفاهیمی مانند آزادی و برابری، بهترین ملجأ برای پاسخگویی به مسائل فرهنگی ـ اجتماعی
میباشند که در هر زمان به صورتی نو مطرح میگردند و به اقتضای رخدادهای جدید، پاسخهای متفاوتی میطلبند. نوشتار حاضر برای
فهم حدود آزادی جنسیتی در برخورداری از حقوق گوناگون در ادیان بزرگ وحیانی اسلام، یهودیت و مسیحیت، برابری در مسئله خلقت
را به عنوان ریشه اختلافات مورد بررسی قرار داده است. فرعیت و فروتر بودن زن در خلقت و گناه اولیه حضرت حوا، بر اساس باورهای
دینی یهودیان و مسیحیان، نزد برخی از آنها، عامل توجیه بعضی نابرابریها تلقی گردیده است. قرآن در این رابطه، پرده از بسیاری
حقایق برمیدارد.
خلاصه ماشینی:
شاید امروزه این سؤال بیش از پیش منطقی و معقول به نظر برسد که چرا وجود نابرابریهای اجتماعی باید راه را برای حرکتهایی باز کند که نتیجهای جز نقض حرمت و ارزش انسانی زنان ندارد، حتی اگر برای برخی جوامع، از نظر ظاهری آثار مثبتی نیز به بار آورده باشد؟ به راستی، چه کسی در این زمینه مقصر است؟ آیا متون دینی ادیان، گویای نابرابری جنسیتی در برخورداری از حقوقند؟ یا زنان و مردانی که در جوامع گوناگون دینی و غیردینی زندگی میکنند و به دلیل ناآگاهی یا دلایل روانشناسی و به عمد یا به سهو، نابرابری را در جامعه گسترش دادهاند، باید بار تقصیر را بر دوش بکشند؟ برخی از نویسندگان غربی (2) برخورد ناصحیح سنت یهودی ـ مسیحی با مسئله زنان و وجود آیات حاکی از نابرابری در متون دینی و یا متون مورد تأیید و تمسک دینداران ادیان یهودی و مسیحی را از جمله عوامل نابرابری جنسیتی در جوامع غربی میدانند و عالم نبودن یا عامل نبودن به فرامین دینی اسلام را در کشورهای مسلمانی مانند عربستان، عامل نادیده گرفتن حقوق زنان تلقی میکنند.
به گفته سویل، کسانی که از ایده مساواتطلبانه در یهود دفاع میکنند، معتقدند که در داستان دوم خلقت هم زن و مرد در انسانیت، کاملا مساویاند؛ زیرا وجود حوا جدای از وجود آدم نیست، بلکه هر دو از جوهره واحدی خلق شدند و ذات آنها یکی است و این در واقع، اقتضای سبک شاعرانه عبری است که عناصر مساوی و مشابه را به عنوان عنصر اول و دوم مطرح میکند.