چکیده:
طرح نظری ولایت فقیه و برقراری نظام جمهوری اسلامی در ایران پس از انقلاب، بدیلی استثنایی و منطبق با مقتضیات بومی و اعتقادی را در برابر بسیاری از کشورهای جهان سومی و مسلمان
مطرح ساخت. و با مبانی عقلایی و منطقی خود با قامتی رسا و پشتوانهای مردمی دمکراسی لیبرال را به چالش کشید.اینک در هنگامه تلاش غرب برای جهانی سازی فرهنگ و ایدئولوژی خود و بدنبال
فروپاشی رقیب دیرینهاش یعنی شوروی و ایدئولوژی کمونیستی آن تنها اسلامگرایی از نوع ایرانی آن است که همچنان توانسته است با طرح نظریه مرد سالاری این همه لوازم و تجهیزات دموکراسی را
تأمین کند و هم در عینحال اعتقادات و مبانی این مردم و جامعه را مدنظر قرار داده و عملا آنها را به منصه ظهور برساند.
در این مقاله تلاش میشود تا مهمترین محورهای انتقادات مربوط به نقش و جایگاه رهبری در نظام جمهوری اسلامی مطرح شده و بر اساس منطق و استدلال بدانها پاسخ داده شود و ضمنا در
طرح محورهای چهارگانه مقاله (یعنی صفات و شرایط رهبر، روشهای تعیین رهبر، اختیارات رهبر، و کنترل و نظارت رهبر)، مقایسه بین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و قوانین
اساسی تعدادی از دموکراسیهای لیبرال غربی به عمل خواهد آمد تا نشان داده شود که از نظر عقلی و منطقی این نظام ضمن دارابودن برخی ویژگیهای مثبت دموکراسی، در موارد بسیاری از
نکات برجسته و مثبت قابل توجهی نسبت به دموکراسیهای لیبرال برخوردار است و در عینحال نیز فاقد نکات منفی آنهاست.
خلاصه ماشینی:
"بدین ترتیب، در حکومت دینی، مردمی که حاکمیت کلی دین را در تمام امور پذیرفتهاند و به موازین و مبانی آن در خصوص تأسیس حکومت و شرائط مربوط به زمامداران پایبند میباشند، به منظور حصول حداکثر اطمینان از رعایت این موازین و شرایط، بهصورتی دموکراتیک، آگاهانه و آزادانه کارشناسان، متخصصین و دینشناسان آگاه و متعهدی را برای شناسایی فردی که در رأس نظام دینی قرار خواهد گرفت، انتخاب میکنند تا آنان با دقت و کنکاشی عمیق و با بررسیهای کارشناسی همهجانبهای که انجام میدهند، فردی عادل، باتقوا، دیندار و دینشناس و در عین حال، مدیر، مدبر، شجاع و دارای بینش سیاسی را بهعنوان صالحترین فرد در این جایگاه خطیر قرار دهند؛ لذا میتوان گفت انتخاب خبرگان توسط مردم هم مبنای عقلایی و دینی دارد (از باب مراجعه به کارشناس و خبره و از باب مشورت و شهادت خبره) و هم منجر به این میشود که مردم خود را در امور سیاسی و اجتماعی و تعیین رهبری جامعه اسلامی سهیم و موثر بدانند و خود این مسئله نیز در نهایت به افزایش مشارکت عمومی و تقویت مبانی مردمسالاری دینی میانجامد.
رابعا: در مبحث کنترل و نظارت بر رهبری، بر این نکته تأکید بهعمل آمد که در نظر گرفتن صفات و شرائطی مانند عدالت و تقوا برای رهبری در جمهوری اسلامی، و دقت و کنترل بیش از حد در شناسایی صالحترین فرد واجد چنین شرایطی، از طریق مجمعی از کارشناسان در مجلس خبرگان، نشان دهنده این است که در نظام جمهوری اسلامی بر وجود و ضرورت استمرار اهرمهای کنترل درونی در رهبر تأکید قابل ملاحظهای بهعمل میآید؛ در حالیکه در نظامهای سیاسی دیگر، در این خصوص هیچگونه توجه و دقت و حساسیتی اعمال نمیگردد؛ در عین حال، با مکانیسمهای دقیق و سختگیرانهای، اهرمها و نهادهای بیرونی کنترلکننده دیگری نیز در این زمینه بکار گرفته میشوند تا احتمال انحراف و قدرتطلبی و فساد و اشتباه را در رهبر به حداقل ممکن کاهش دهند."