خلاصه ماشینی:
"داوری (به تصویر صفحه مراجعه شود) خاطره این خاطره از آنجا آغاز میشود که به مناسبت فرارسیدن چهارمین سالگرد شکوهمند انقلاب اسلامی از طریق تربیت بدنی بخش لواسان بزرگ،یک دوره مسابقات پینگپنگ به مناسبت این ایام(دههء فجر)آغاز شده بود و من نیز مربی ورزش دو تا از آموزشگاههای بخش مذکور را عهدهدار بودم و میبایست تیمی را برای انجام مسابقات از دانشآموزان منتخب مدرسه به تربیتبدنی بخش معرفی میکردم.
بازیکنانی که روبروی همدیگر قرار گرفته بودند،همه دانشآموزان مدارسی بودند که خود من مربی ورزش آنها بودم و آنان نیز به این امر واقف و آگاه بودند.
زمان فرا رسیدن یک عکسالعمل واقعی نزدیک شده بود و این من بودم که باید در عمل ثابت میکردم که با داشتن این تفکرات تفاوتی بین آنها قائل نخواهم شد.
در حالی که این دو مشغول رد و بدلکردن صحبتهایشان بودند،من نیز زیرچشمی به رفتار آنها نگاه میکردم و هنگامی به خودم آمدم که بغض گلویم را فشرده بود که دیگر حتی قادر نبودم دهانم را باز کنم."