خلاصه ماشینی:
"در اثر اعتقادی که مظفر الدین شاه به سید بحرینی داشت برای محافظت از رعد و برق در کنف حمایت وزیر عبای سید قرار میگیرد و همینکه رگبار پایان مییابد و طوفان فرو مینشیند دستخطی بجناب اشرف اتابک اعظم صادر میکند که مبلغ دوازده هزار تومان در وجه جناب سید پرداخته شود.
اتابک که مرد خوش مشربی بود بمحض رؤیت دستخط شاه وعده میدهد که نسبت باجرای آن اقدام خواهد کرد و بیدرنگ خزانهدار را احضار میکند و بدو میگوید که چنین امری صادر شده و قطعا در اثر سخاوت و کرامت نفس شاه و شدت ارادت به سید باید سهو القلمی روی داده باشد والا بر خاطر خطیر همایونی معلوم نبوده که دوازده هزار تومان چقدر پول است."