چکیده:
امروزه تغییرات انطباقی از الزامات اصلی بقاء و رقابت مؤثر محسوب میشوند. سازمانها برای اینکه بتوانند در محیط پرتلاطم و رقابتی امروز باقی بمانند،نیازمند کارکنان و مدیرانی هسند که انطباقپذیر باشند.رهبری یک سازمان برای انطباق با تغییرات و بهمنظور بقاء و رشد در محیطهای جدید،ویژگیهای خاصی را میطلبد که عموما مدیران برای پاسخ به آنها با مشکلات بسیاری مواجه میشوند.یکی از مهمترین خصیصهها که میتواند به رهبران و مدیران در پاسخ به این تغییرات کمک نماید،هوش عاطفی میباشد.هوش عاطفی موضوعی است که سعی در تشریح و تفسیر جایگاه هیجانات و احساسات در توانمندیهای انسانی دارد.مدیران برخوردار از هوش عاطفی،رهبرانی موثر هستند که اهداف را با حد اکثر بهرهوری،رضایتمندی و تعهد کارکنان محقق میسازد.در این مقاله هوش عاطفی و کاربرد آن در گزینش و رشد و توسعه تواناییهای شغلی،آموزش و بهبود مدیریت منابع انسانی تبیین شده است.
خلاصه ماشینی:
"باتوجه به این تقسیمبندی،میتوان این ابعاد را در رهبری به شرح زیر بیان کرد:( Mayer,Salovey Caruso,1999:23 ) 1-شناسایی هیجانات1در خود و دیگران:ضروریترین توانایی مرتبط با هوش عاطفی این است که فرد از هیجانات و احساسات خودآگاه باشد.
برای اجرای صحیح برنامه لازم است به این نکته توجه اساسی شود که آیا مدلها و مباحث نظری مورد استفاده در برنامه،با تجارب دنیای واقعی افراد ارتباط تنگاتنگ و نزدیک دارد یا نه؟.
این اصول عبارتند از:( Caruso Wolfe,2001 ) 1-مشخص کردن اهداف سازمان بهطور واضح 2-ایجاد پیوند بین آموزش و اهداف سازمان 3-ارزیابی دقیق کارکنان در برنامهی آموزشی جهت مشخص ساختن مهارتهای پایه و نیازهای فردی آنان 4-انطباق طرح برنامهی آموزشی با مهارت و ضعفهای کارکنان 5-تهیه و تدوین ساختار جلسهها 6-استفاده از تمرینهای عملی،مطالعات موردی و روش ایفای نقش 7-برقراری ارتباط و پیوند بین آموختهها و تجارب دنیای واقعی کارکنان 8-فراهم نمودن فرصتهایی برای تمرین آموختهها 9-پیشبینی فرصتهای متعدد برای دادن بازخورد 10-استفاده از موقعیتهای گروهی جهت ایفای نقش و مهمترین رفتارهای اجتماعی و آموزش آنها 11-نشان دادن نیازهای اختصاصی هر فرد به او بهطور خصوصی و محرمانه 12-فراهم نمودن منابع حمایتی و تقویتی برای کارکنان در برنامه طی مرحله پیگیری نتیجهگیری سازمانها برای آنکه بتوانند در محیط پرتلاطم و رقابتی امروز باقی بمانند،باید خود را به تفکرات نوین کسبوکار مجهز سازند و بهطور مستمر خود را بهبود بخشند.
همانطور که یافتههای مطالعات نشان میدهد،امکان این کار وجود دارد که افراد بتوانند آگاهی و دانش خود را در مورد هیجانات افزایش دهند و مهارت عاطفیشان را تقویت نمایند."