خلاصه ماشینی:
هیچکس در زمین،جز تو حق نماز را ادا نمیکند و هیچوقت سحر زودتر از تو بیدار نشده است همیشه وقتی برمیخیزی،آفتاب هنوز خواب است.
تو به قرآن میمانی در اینکه همیشه برایم تازگی داری تو مثل مناجاب از دل برخاستهای و مثل معجم،میتوانی آیههای کریم را در دسترس قرار دهی باید برای دردهای دلت لهوف دیگری نوشت ایکاش آفریده نمیشدم و نمیشنیدم زهر بتنهائی بنوشی.
تو مثل زراره با دریا رابطه داری و احادیث تو بیواسطه است تو هیچوقت بر ما تأخیر بیان از موضع حاجت روا نداشتهای شاهد عادل من منشورهای روشن انقلاب است.
زمین را صد بار تکان دادی و هنوز بر آنی که رهبری در کار نیست و رهبر را آن کوچک 13 ساله دانستی ایکاش ساده زیستن را از تو میآموختیم که برایت پوریا،فرش گرانبهایی است و خانهات مثل خانههای مستمندان جنوب شهر کوچک و قناس ساختهشده است و حوله دستهای،دستباف زنان روستاست.