چکیده:
تحقیق درباره رابطه علوم با یکدیگر، به دلیل کارآمد بودن نتایج آن، امری ارزشمند و بلکه ضروری است. این
ضرورت در فلسفه اخلاق و معرفتشناسی، به دلیل قدر و منزلت ویژهای که دارند، بیش از بقیه علوم احساس میشود.در مقاله حاضر، سعی بر آن است تا با بررسی برخی از جنبههای اختلاف
و شباهت بین فلسفه اخلاق و معرفتشناسی، این آرزو را جامه عمل بپوشانیم که کاش روزی بشر بتواند با رفع
گسستگیهای علمی، آنچنان پیوستگیای
بین معارف و اندیشههای خویش ایجاد کند که راه هرگونه تفرقه و تکثر را
بر خود ببندد.
خلاصه ماشینی:
"اما گذشته از باورهایی که نسبت به اخلاق خنثا هستند، ممکن است خود باورهایی اخلاقی داشته باشد که اصلا با ارزشهای معرفتی همسو نباشند؛ مثلا آنجا که باوری از حیث معرفتشناسی موجه است، ولی فرد از حیث اخلاقی به چیزی دیگر باور داشته و تشخیص میدهد که باید فعل دیگری را انجام دهد، آیا باز الزام دارد که به باورهای معرفتی خود اخلاقا باور داشته و در مقام عمل ملزم به آن باشد؟ یا اگر بعدا معلوم شود شواهدی که فرد گمان میکرده قادر به توجیه باورهای او هستند، شاهد قطعی و یقینی نبوده است، آیا باز میتوان ادعا کرد که رابطه تحویلپذیری بین این دو علم وجود دارد؟ مگر اینکه راه حل دیگری را در اینجا ارائه دهیم و بگوییم که مراد از اینکه فردی از نظر معرفتشناسی در باور به x موجه است این است که وی در مورد این باور، یک وظیفه اخلاقی در نگاه نخست دارد؛ یعنی تا زمانی که شواهدی علیه آن وجود نداشته باشد، این، برای او یک باور اخلاقی موجه تلقی میشود."