چکیده:
هم ارزی ماده ـ انرژی با معادلة وحشت انگیز 2E = mc آغاز شد که انیشتین با جسارت
تمام آن را مطرح کرد و نه تنها فیزیکدانان، بلکه فیلسوفان را نیز در شگفت فرو برد.
از آن زمان (1905م) رویکردهای گوناگونی در این زمینه ارائه شده است. تمام این
رویکردها از جانب دانشمندان غربی بوده است؛ با این همه، هیچ سیستم فیزیکی ـ فلسفی
که پایههای جهانشاختی معقول و مقبول داشته باشد، از سوی فیلسوفان و فیزیکدانان
ارائه نشده است؛ رویکردهایی نظیر نگرش کلامی، متافیزیکی باطل، و دیدگاههای افراط
یا تفریط گرایانه در فلسفة علم (فیزیک و ریاضی)، و... باعث شده است موضوع، بسی
پیچیدهتر و خوف انگیزتر از موقعیت اولیهاش باشد. نگرش صحیح و منطقی که بتواند
سیستم فلسفی قابل قبولی عرضه بدارد فقط در حیطة جهانشناختی رئالیستی تصور
میشود و این حیطه، بستر پرتکاپوی فلسفة اسلامی است. از دانشمندان اسلامی در صد
سال اخیر فقط علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری به صورت مبنایی به این مسأله
پرداختهاند. بررسی و رویکردهای این دو بزرگوار، دارای رهاوردهای بسیار عالی در
فلسفة اسلامی و فیزیک است. مقالة حاضر، پژوهش دربارة سؤالات، مباحث و نظریات مطرح
شده از سوی این دو بزرگوار بوده، رهاوردهای نوی درزمینة حقیقت ماده و انرژی
ارائه میدهد، و پرداخت به نتایج عالی این بحث در فلسفة اسلامی را به مجالی دیگر
میسپارد.
خلاصه ماشینی:
"این مطلب در بیان علامه چنین آمده است: این تقسیم (جوهر و عرض) تقسیم عقلی نیست که هر دو بین اثبات و نفی باشد؛ پس جوهر ترکیب یافته (جسم) از جوهر حال (صورت مادی) و جوهر محل (هیولا و مادة اولا) بنا به تحلیل احتمالی عقل (که عقلا احتمال وجود داشته باشد)، در جسم منحصر نیست؛ بدین سبب عقلا جائز است در جوهر، جوهر مادی باشد که از ماده و صورتی غیر از صورت جسمیه ترکیب یابد (امکان اینکه جوهری مادی و غیر جسمی باشد وجود دارد)؛ اما فیلسوفان با تکیه بر استقرایشان نوع مادی اول را در جسم، منحصر (و مقصور) دانستهاند (61)؛ پس بنابراین که مبنای تقسیم استقرا باشد، پای حس و تجربه به میدان کشیده میشود تا با تلاشهای بی وقفهاش، یافتههای حقیقی و واقعی از عالم حس را به پیشگاه فلسفه آورد؛ البتهاستاد مطهری بدون ارائة دلیل و برهان، عدد جواهر را در پنج منحصر میداند که به نقد آن خواهیم پرداخت (طباطبایی، همان : ص 117، مورد اختلاف استاد مطهری با علامه : مطهری، همان ج 7، ص 18).
وی (به تصریح) حقیقت انرژی را به ماده برگشت داده و آن را چیزی ورای ماده و مستقل از جسم (به صورت جوهری بالذات و مستقل) به شمار نمیآورد و چنانکه اشاره شد، اصلا سؤالات استاد در زمینة کاوشهای فلسفی و فیزیکی «مسأله انرژی» صرفا از باب به اثبات رساندن این مدعا بوده است، نه نیل به حقیقت فراتر از این مطلوب؛ به همین جهت درادامة بیان همان سؤالات در کتاب درسهای نجات که مذکور افتاد، چنین بیان میکند: این است که از نظر تحلیل فلسفی، اگر ما انرژی را در مقابل ماده بگیریم، کار مشکلی است؛ یعنی تصورش ]ممکن و صحیح[ نیست، مگر اینکه خود انرژی را نوعی از ماده بدانیم؛ یعنی برای آن ابعاد قائل باشیم."