چکیده:
فلسفه فقه به مثابه دانشی نوپا با نگاه درجه دوم و تاریخی به مبانی نظری و تحلیلی
پدیدهها پرداخته و جنبههای توصیفی و توصیهای آن را مشخص میسازد. مسائل مهم
فلسفه فقه عبارتند از چیستی فقه به لحاظ موضوع و محمول و گستره فقه، پرسشهای
موضوعشناسی فقه، معرفتشناسی و مبانی فقه، پیشفرضهای فقه، رابطه فلسفه فقه یا
فقه با علوم دیگر و ویژگیهای حقوق و فقه اسلامی.در این نگاشته به مهمترین چالشهای فلسفه فقه از جمله ثابت و متغیر بودن فقه،
جامعهساز و طراح و برنامهریز نبودن، دنیایی وظاهربین بودن و مصرف کننده بودن و
نیز تکلیف مداری آن بحث شده است.
The philosophy of jurisprudence، as a nascent discipline and with a second order historical perspective deals with the theoretical and analytical foundations of phenomena and specifies their descriptive and prescriptive aspects. The major problems of the philosophy of jurisprudence are:
What is jurisprudence in terms of subject and what is its scope and presumptions; the relation between the jurisprudence and its philosophy with other sciences and the features of Islamic law and Islamic jurisprudence.
This article discusses the major challenges confronting the philosophy of jurisprudence such as the constancy or variability of jurisprudence and its worldly، apparent، and obligatory vision with the absence of an agenda for building، planning and modeling a society.
خلاصه ماشینی:
"در باب دین و فقه نیز باید این نسبت را رعایت کرد؛ یعنی آیا دین و فقه اسلامی مدعی این است که بدون توجه به دیگر منابع معرفتی مانند عقل وشهود و تجربه و فقط با تمسک به ظواهر کتاب و سنت میتوان تمام مشکلات جامعه را حل کرد و آیا اسلام فقاهتی مدعی آن است که همه مسائل حکومتی، مسائل فقهیاند یا این که طهارت فقه برای تأمین بهداشت کامل کفایت میکند؟ نمیدانم دکترسروش به چه استنادی این دعاوی را به فقیهان و عالمان دینی نسبت میدهد و چرا این ادعاها را به هیچ منبع فقهی و علمیمستند نمیسازد و ذکر چند قصه غیر مستند که بر فرض صحت آنها بر رفتار دینی برخی از روحانیان دلالت دارد، نه بر هویت جاری جمعی و اندیشه و معرفت دینی عالمان، آیا توان اثبات این ادعاهای گزاف را دارد؟ کافی بود وی به تفاسیر مفسران اهل سنت و شیعه ذیل آیات و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء (نحل (16) : 89)، ما فرطنا فی الکتاب من شی (انعام(6): 38)، ولا رطب ولا یابس الا فی کتاب مبین (انعام (6): 59) مراجعه میکرد و متوجه میشد که بیشتر مفسران، کلمه«کتاب» را در دو آیه اخیر، به لوح محفوظ و علم الاهی حمل میکنند و در آیه نخست، کلمه الکتاب را به قرآن و آیه را به جامعیت دین در امر هدایت تفسیر کردهاند؛ یعنی کتاب و به تبع آن سنت، بیانگر تمام اموری است که در امر هدایت و سعادت انسانها نقش دارد، نه این که حلال همه مشکلات و نیازهای فردی و اجتماعی، مادی و معنوی آدمیان باشد."