خلاصه ماشینی:
"سبحانی که از جوانان عصر میباشم مدنی بود بمطالعهء انتشارات دارندهء پرچم مؤانست جسته و القآت و تبلیغاتش که با قلم هرچه شیرین و سحر آمیز احساسات خوانندگانرا تحریک و؟؟؟مطالعین را نسبت بخویش مجذوب میساخت چنانکه گفتهاند: «ان من البیان لسحرا»مرا نیز غافل وار با خویشتن همفکر ساخته در پیشرفت مرامشان(تبلیغ همنوعان و حضور در جلسات آزادگان و غیره) کوشش بسیار میکردم ولی خوشبختانه اخیرا در دست یکی از یاران کتابی(کتبا ذیقیمتی،کتاب ارجداری)بنام تنافضات ایمان و پرچم مشاهده کردم نخستین بار تصور کردم مانند انتشارات قبلی است که در همین باره سخنان بیارج از راه ناپاسداری و اعمال غرض و تعصب عاری از حقیقت نشر میکردند لیکن در نگاه دوم دیدم نگارنده بدون هیچ گونه اعمال غرض خوانندگان را بداوری خرد وامیدارد چون از رفیقم اجازه گرفته کتاب مزبور را بخانه بردم و شب مطالعهء آن کتابرا باستراحت و خواب ترجیح دادم پس از مزارع از مطالعه یادداشتهای مزبور را که با شمارهء صفحات پیمان و پرچم یاد شده آنچه ممکن بود تطبیق کرده همهاش را سواد مطابق اصل یافتم پس از فراغ از مطالعه حال دیگری بر من رخ داد مثل اینکه از خواب گران غفلت بصدای تأیید آمیز روح القدس خوش الحان بیدار شدم."