چکیده:
گستره و تسلط فرهنگ و تمدن غرب بر مشرق زمین و انفعال و تأثیرپذیری برخی از مشرق زمینیان،
بحث و کاوش در این باره را ضروری میسازد. به علاوه نسبت میان فرهنگ اسلامی و فرهنگ مدرن و
سازگاری یا تضاد و ناسازگاری میان آن دو، شناخت مؤلفههای جهانبینی مدرن را برای مسلمانان امری مهم و
حیاتی میگرداند. این نوشتار در صدد تبیین رابطه میان اندیشه اسلامی و مدرنیسم است.
خلاصه ماشینی:
"از این رو اگر اندیشهای تحت تأثیر دین بوده و حتی اگر در زمان قبل سابقهای نیز نداشته بلکه در زمان حاضر مطرح شده باشد باز هم یک اندیشه سنتی است و اندیشه مدرن نمیباشد ولی برعکس اگر اندیشهای، انسان و عالم ماده را محور همه امور قرار داده و در صدد نفی هرگونه مرجعیتی ـ چه دینی و چه غیر دینی ـ ورای عقل ابزاری معتمد بر حس بشر باشد چنین اندیشهای مدرن است هر چند که در زمانهای قبل نیز سابقه داشته باشد؛ به عنوان مثال، اندیشه انسان محوری در حدود دو هزار و ششصد سال قبل توسط سوفسطائیان مطرح ______________________________ 1 - آنتونی آربلاستر، لیبرالیسم غرب، ظهور و سقوط، ترجمه عباس فجر، نشر مرکز، چاپ سوم، 1377، ص 202.
و در نهایت این که وقتی به اعتراف صریح و آشکار اندیشمندان غربی، دنیای مدرن وقتی آغاز شده که بشریت سعی کرده است تا خود را از تأثیر دین و آموزههای آن رها سازد و وقتی اساس و مبنای دنیای مدرن، مساوی گرفتن موجود با مادی بودن و نفی خداوند و تشکیک در او میباشد به سهولت روشن میشود که: ادعای این که باید از اسلام، قرائت مدرن ارائه کرد و اسلام را با مدرنیته و جهانبینی مدرن سازگار ساخت، در واقع مستلزم نفی کلی دین و اساس اسلام ـ یعنی خدا و وحی و ملائکه و آموزههای دینی و عبودیت خداوند ـ است."