خلاصه ماشینی:
"در اینجا بد نیست بدین نکته اشاره کنیم که از نظر متفکران اسلامی،داشتن سرزمین،وطن و نیز فرهنگ و سنن خاص هیچ اشکالی ندارد،حتی مورد تأکید بسیار قرار گرفته است مسلمانان نسبت به وطن و نشانههای سیاسی مربوط به آن(از قبیل پرچم،الفت ملی، شخصیت،هویت ملی و غیره)اعتقاد و حساسیت خاصی دارند و بیایمانی و عدم پایبندی به این اصول را بسیار نکوهش میکنند.
به کودکان تلقین میکردند که پادشاهان معصوم و مبرا از خطا هستند،غالبا نیز با تمسک به آیاتی از قرآن1که اطاعت از خدا،رسول و جانشینان بر حق وی را بر مسلمانان واجب میکند،اطاعت محض از سلاطین را نیز وظیفه شرعی و الزامی مردم مینمایاندند،در حالی که این آیه هرگز به طور کامل برای بچهها تعریف و تفسیر نشده تا آنها بدانند اطاعتی که قرآن بدان امر نموده است، فقط شامل آن گروه رهبران بر حق و اولیایی میشود که از جانب خداوند برگزیده شدهاند و از افراد امت اسلام به شمار میآیند،و نه هر رهبر و صاحب مقامی،اما به بچهها گفته میشد که اطاعت از حکام خاندان محمد زال واجب است.
مطابق برنامههای مذکور،از سویی هر یک از فرهنگهای موجود رد افغانستان(که حداقل میتوان 30 نمونه آنها را با در نظر گرفتن مسائلی چون زبان و مذهب،از یکدیگر تفکیک نمود)،تثبیت شده و رسمیت یافتهاند و از سوی دیگر،هریک از این فرهنگها با یک نمونهء خیالی و افسانهای از فرهنگ سوسیالیستی مقایسه میشوند تا پس از مدتی شکل و محتوا و ساختار آن را در خود پیاده کنند و همانند آن شوند اما در حقیقت،این فرهنگ نمونه،چیزی نیست جز فرهنگ کنونی روسیه."