خلاصه ماشینی:
"به کارگیری مفهوم شهود و اصطلاح «intuition» در فلاسفة بعد از کانت نیز به چشم میخورد؛ ولی تنها فیلسوفی که این مفهوم را در فلسفة خود بسیاربه کار برده و در بارة آن سخن بسیار گفته است، هوسرل (Husserl) است.
به نظر هوسرل، «شهود» کنش یا حالتی از آگاهی است که دارای محتوای درونی است و وجه تمایز عمدة شهودها، که انها را از دیگر شکل هایی بازنمایی؛ از قبیل تصورات جدا میکند، این است که محتوا یا عین آنها به طورمستقیم یا بی واسطه نزد آگاهی حاضر است؛ که البته هوسرل مایل است بگوید «:بشخصه حاضر است» و این را حاکی از دو چیز میداند؛ نخست اینکه محتوای شهود آن گونه که هست برای ما حاضر است که در اینجا تمایزی بین بودو نمود نیست و دوم آنکه محتوای شهود به اصطلاح تخت (inert) است؛ یعنی هیچ کاری را انجام نمیدهد و در واقع بدون کار ویژه است.
با توجه به سخن کانت در تقسیم شهود به درونی و بیرونی یا وجدانی و حسی و اینکه کانت برای شهود، ماده و صورت قایل بود و صور شهود را «زمان» و «مکان» میدانست و نیز تفسیر کانت از شهود که یکی از تفاسیر سه گانه دربارة تهافت در کلام ارسطو در مورد شهودی بود و به خصوص با ملاحظة اینکه فلاسفة دیگری هم از فیلسوفان غرب، «شهود» را به «شهود حسی» و «شهود نفسانی» که همان علم حضوری است تقسیم میکنند (فلیسین شاله، 1346: 407)، شاید بتوان گفت: آن چه فلاسفه و منطق دانان اسلامی در تقسیم مشاهده- یکی از مبادی صنعت برهان - به «حسیات» و «وجدانیات» گفتهاند، تفسیر خوبی در بارة مراد ارسطو در این زمینه باشد."