خلاصه ماشینی:
"2ـ نقش علم حضوری در معرفت شناسی بعد از این منظور ما از علم حضوری معنای دوم آن است و همیشه هم اگر کسی از علم حضوری و حصولی سخن گفته، منظورش همین بوده است، برای اینکه : اولاـ این تقسیم را همة گروهها (فیلسوف، منطقی، متکلم) مطرح میکنند، در صورتی که اگر منظور از حضوری، معرفت شهودی بود، باید کسانی که به عرفان باور نداشته و مکاشفههای عرفا را جدی نمیگیرند، این تقسیم را نپذیرند.
(محمد تقی مصباح 1375: 231 – 232؛ علی مدرس زنوزی 1376: 31؛ مهدی آشتیانی 1377: 277؛ ملاهادی سبزواری بی تا: 76 و میرسید شریف جرجانی 1325) در این برداشت هم، علم حضوری که از مصداقهای مورد اتفاقش، همین صورتهای ذهنی است با معرفت شهودی آشکارا اشتباه شده است .
برای اینکه: اولاـ علم حضوری اگر به معنی علم ما به صورت های ذهنی خودمان باشد، اصلا در اینجا خطا و صواب مطرح نیست؛ برای اینکه خطا و صواب به حکایت صورتها ازخارج ذهن و تطابق آنها با واقعیت ها مربوط است نه به ارتباط آن صورتها با ما !
مرحوم طباطبایی این ماخذ بودن را، چنین تبیین میکنندکه: به هنگام درک موجودات محسوس، مانند اسب، درخت، انسان، وغیره، ادراک حسی ما، زمینه را فراهم میکند تا نفس ما، با حقیقت مثالی آن پدیدهها به صورت علم حضوری ارتباط یافته صورتهای ذهنی آنها را، از حقیقت های مثالی آنها، ولو از دور!
این نظرعلامه طباطبایی، از چندین جهت محل اشکال است زیرا چنین ادعایی که ما با حقایق مثالی پدیدهها، با علم حضوری ارتباط پیدا میکنیم اولاـ قابل اثبات نیست."