چکیده:
آنچه پیش رو دارید، ادامه بحثی است که در شماره قبل مطرح شده است. مقاله شماره پیش، در نقد و
بررسی مقاله (یا مصاحبه) آقای دکتر سروش تحت عنوان «اسلام، وحی و نبوت» بود.(2) اشاره کردیم که
نویسنده محترم در این مقاله، یک تئوری تحت عنوان «تئوری انطباق وحی و شریعت با محیط» را ارائه نموده و
مدعی شده است که آموزهها و احکام اسلام تنها متناسب با محیط و جامعه صدر اسلام بوده است و سپس به
لوازم مهم این تئوری اشاره کرده است. اولین نمونهای که مطرح شد، عصری و موقتی بودن آموزهها و احکام
اسلام بود. نویسنده به صراحت مدعی شده است که تمام احکام فقهی اسلام فاقد جاودانگی و ویژگی
فراعصری است. در مقاله پیشین، هم تئوری مزبور و هم این لازمه، مورد نقد و بررسی قرار گرفت. اینک ادامه
این بحث تقدیم خوانندگان عزیز میگردد.
خلاصه ماشینی:
"آیا میتوان در این گونه مسائل به حدس و گمان و استحسانات شخصی بسنده کرد و خود را از اقامه دلیل روشن، معاف دانست؟ و آیا انصافا میتوان باور کرد که پیامبران با همین اموری که به مردم توصیه کردهاند (مانند تفکر و سکوت و خیراندیشی برای دیگران و خدمت به خلق خدا و ریاضتها و عبادتها و شبزندهداریها) واجد مقامات معنوی و روحانی نشدهاند و یا این که این امور حداقل در ارتقای مقامات معنوی آنها نقش نداشته است؟ آیا عبادتها و خلوتهای پیامبر اکرم در غار حرا یا هر جای دیگر، قبل از بعثت و نیز امانتداری و صداقت و راستگویی و ظلم ستیزی و خیرخواهی او، در رسیدن او به مقامات معنوی نقش نداشته است؟ از این گذشته، باید توجه داشت که این پیامبر نبوده است که آموزشها و یا افعال و اوراد عبادی را به مردم پیشنهاد و یا توصیه کرده است (آنگونه که از عبارات نویسنده برمیآید)، بلکه خداوند بوده است که هم در شریعت اسلام و هم شرایع پیشین، این احکام و افعال خاص عبادی را جهت رشد و ارتقای بشر، هم بر پیامبران و هم امتهای آنها لازم کرده و یا مفید دانسته است."