چکیده:
سکولاریسم، با تبیینها و تعریفهای متعددش، بر کنار نهادن دین از صحنه سیاست و امور اجتماعی پای
میفشارد. دین را امری فردی تلقی میکند و در حداقل کردن دامنه آن میکوشد. این مکتب فکری بر مبانی
متعددی چون اومانیسم، تجددگرایی و اعتقاد به آزادی و آزاد اندیشی استوار است و در بیشتر عرصههای
بشری نفوذ کرده است. نویسنده در این مقاله، پس از اشاره به مبانی سکولاریسم، به بررسی برخی از مهمترین
استدلالهای معتقدان به آن، میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"» (2) عقلانیتی که سکولاریسم به آن میبالد، از دامنه وسیعی برخوردار است و افزون بر عرصه سیاست، عرصههای گوناگون دیگری چون هنر، علم، فرهنگ و اخلاق را نیز در بر میگیرد؛ از این رو سکولاریسم را نمیتوان در نفی دولت دینی و مرجعیت آن در امور اجتماعی و سیاسی منحصر کرد؛ بلکه باید این امر را تنها نمایانگر تأثیر عقلانیت مورد نظر سکولاریسم در حوزه سیاست و اجتماع دانست.
در اینجا، نمیتوان به مبانی و نیز همه قلمروهای سکولاریسم پرداخت؛ آنچه که مورد نظر این گفتار است، نگاهی به برخی از دلایلی است که گروهی از معتقدان به سکولاریسم در عرصه سیاست و اجتماع آوردهاند: 1ـ ثبات دین و تحول مناسبات اجتماعی بر پایه این استدلال، شرایط و امور اجتماعی انسان همواره در حال تغییر و تحول است؛ اما دین درون مایه و محتوایی ثابت و غیر قابل تغییر دارد؛ از این رو هرگز نمیتواند در امور اجتماعی انسان دخالت کند.
ک: مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ نهم، دی 1359، ص 100 ـ 101؛ مرتضی مطهری؛ اسلام و مقتضیات زمان، صدرا، تهران، 1362، ص 122؛ جعفر سبحانی، الالهیات، ج 3، صص 406 ـ 407؛ گروه نویسندگان، درآمدی بر مبانی اندیشه اسلامی، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام 2ـ قطعی نبودن فهم متون دینی این دلیل مبتنی بر برخی لوازم هرمنوتیکی فهم متن میباشد."