چکیده:
آنچه پیش رو دارید ادامه بحثی است که در شماره نهم و یازدهم مجله مطرح شده است. قسمت اول این
مقاله، در صدد نقد و بررسی مقاله دکتر سروش تحت عنوان «اسلام ، وحی و نبوت»(2)بود که نویسنده یک
تئوری تحت عنوان « تئوری انطباق وحی و شریعت با محیط» را ارائه نمود و مدعی شده است که آموزهها و
احکام اسلام تنها متناسب با محیط و جامعه صدر اسلام است و عصری و موقتی بودن آنها از لوازم مهم این
تئوری است. در شماره نهم، هم تئوری وهم لوازم آن مورد نقد قرار گرفت و در شماره یازدهم نیز این نظریه
ایشان که تنها احکام غیر عبادی موقتی است مورد نقد واقع شد. و مقاله حاضر نیز به نقد دو مطلب دیگر که در
مقاله دکتر سروش مطرح گردید، میپردازد. مطلب اول این که ایشان از طرفی میگوید وحی تابع پیامبر علیهالسلام
بوده است و یا این که وحی فرآورده شخص پیامبر است و یا پیامبر شارع احکام اسلام بوده است و از طرف
دیگر به صراحت میگوید که پیامبر مثل همه انسانهای دیگر در طول رسالت خویش در حال دگرگونی و تحول
و تکامل بود. مطلب دوم بحث بسط تجربه نبوی میباشد که وی معتقد است تجربه پیامبرانه همیشه ادامه
خواهد داشت و در هیچ زمانی منقطع نخواهد شد. نویسنده هر دو مطلب را مورد نقد و بررسی قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
"آنچه که از عبارات بالا استفاده میشود استمرار وحی پیامبرانه (یا تجربه پیامبرانه به اصطلاح نویسنده) است؛ یعنی ظاهر کلام ایشان این است که وحی پیامبرانه ادامه دارد لذا میگوید: «تجربه نبوی کاملا قطع نمیشود و همیشه وجود دارد» و یا میگوید: «در مورد این که آیا هر کسی میتواند رسولی بشود باید اذعان داشت که کسی ممکن است برای خودش نبی شود» و یا میگوید: «به کسانی هم که این احساس (تجربه پیامبرانه) به آنها دست میدهد میفرمود که شما این احساسات را با کسی در میان نگذارید» و یا میگوید: «شخصی ممکن است بین خودش و خدا واجد احوالی شود و احساس کند که صاحب وظایفی است از ناحیه خداوند و دیگر وظیفهای ندارد به فلان دین و بهمان دین، عمل بکند» و یا ______________________________ 1- مناجات شعبانیه.
میگوید: «اگر کسی احساس میکند که دیگر نمیتواند پیرو شریعت پیامبر اسلام باشد و وظیفه دیگری دارد، خودش میداند و خدای خودش» و یا میگوید: «ما نمیتوانیم بگوییم خدا بر پیامبر اسلام تجلی کرد و پس از آن باب تجلی بسته شد، این تجلی دوام دارد» آیا از عبارات بالا استفاده نمیشود که وحی پیامبرانه و نبوت استمرار دارد؟ آیا یک مسلمان میتواند ادعا کند که به مقامی رسیده است که وظایفی بر دوش او نهاده شده و دیگر لازم نیست به دین و شریعت اسلام پایبند و ملتزم باشد؟ اساساباختم نبوت، چه چیزی ختم شده و به پایان رسیده است؟ عجیب این است که از عبارات ایشان برمیآید که هر چند ممکن است شخصی به مقام نبوت برسد و وظایف و تکالیف جدیدی غیر از آنچه که در شریعت اسلام آمده است بر دوش او نهاده شود، اما بر اساس توصیه اسلام، این شخص موظف است این حقیقت را کتمان کند، با مردم در میان نگذارد، بین خود وخدای خویش به آنچه که وظیفه اوست عمل کند."