خلاصه ماشینی:
"نظامی در داستان سفر اسکندر بچین چنین میسراید:در افکند کشتی بدریای چین که دیدست دریای کشتینشین سوی ژرف آمد ز دریا کنار بدریای مطلق در افکند بار جهانور جان راند در آب شور جهان میدواندش زهی دست زور چو یک چند کشتی روان شد در آب پدید آمد آن میل دریا شتاب که سوی محیط آب جنبش نمود به باز آمدن باز گشتش نبود نواحیشناسان آب آزمای هراسنده گشتند از آن ژرف جای زرهنامه چون راه جستند باز سوی باز پس گشتن آمد نیاز جزیره یکی گشت پیدا ز دور درفشنده مانند یکپاره نور ز پیران کشتی یکی کاردان چنین گفت با شاه بسیار دان که این مرحله منزلی مشکل است به رهنامهها آخرین منزل است دلیری مکن کاب این ژرف جای بسوی محیط است جنبش نمای اگر منزلی رخت از آنسو بریم از آنسوی منزل دگر نگذریم سکندر چو زین حالت آگاه گشت کز آن میلکه پیش نتوان گذشت طلسمی بفرمود پرداختن اشارت کنان دستش افراختن (8)-ص 10 احسن التقاسیم (9)-همان کتاب ص 8کز این پیشتر خلق را راه نیست از آن سوی دریا کس آگاه نیست چو زینسان طلسمی مسین ریختند زر کن جزیره بر انگیختند که هر کشتیی کارد آنجا شتاب طلسمش نماید اشارت بآب کز اینجای بر نگذرد راه کس ره آدمی تا بدینجاست بس به تعلیم او کاردانان راز دگر باره زان راه گشتند باز10 ابن مجاور در کتاب خود بنام«تاریخ المستبصر»(نوشته شده بسال 630 هجری)از یک راهنامه دریائی نام میبرد،و بنقل از نویسنده آن مینویسد، هنگامیکه مسافر در این دریا(دریای عربستان)سفر میکند هفت گونه پرنده در دل دریا او را آگاه میسازند که در برابر جزیره سکوتره قرار گرفته است11 نخستین راهنامهای که از آن آگاهی داریم،راهنامهایست که بدست سه تن از ناخدایان و رهبانان ایرانی بنامهای«محمد پورشاذان»،«سهلپور آبان»و«لیثپور کهلان»نوشته شده است."