چکیده:
«قرائتپذیری دین» یا «قرائتپذیری متن دینی» یکی از مهمترین مباحثی است که امروزه در ادبیات
روشنفکری از جایگاه خاصی برخوردار میباشد و نواندیشان دینی در کشورها از قرائتپذیری دین به صورت
افراطی حمایت میکنند و بر این اساس، فهم علمای دین و قرائت رسمی از آن را مشتمل بر خطاهای
معرفتشناسانه و روششناسانه میدانند که باید مورد بازسازی قرار گیرد.
قرائتپذیری دین متکی بر اصول و مبانیای است که بیشتر، ریشه در هرمنوتیک فلسفی با رویکرد
گادامری آن دارد. نوشتار حاضر تلاشی است در جهت تبیین و نقد و بررسی نظریه قرائتپذیری دین و
مبانیای که این نظریه بر آن استوار است.
خلاصه ماشینی:
"» (3) «تعدد قرائتها از یک متن تنها پس از به وجود آمدن هرمنوتیک فلسفی معنا پیدا کرده است و امروزه تفسیر و تأویل متون دینی بدون توجه به مباحث هرمنوتیک فلسفی قابل قبول نمیتواند باشد و اگر در جهان اسلام صحبت از امکان تعدد قرائتها در متون اسلامی میشود، منظور نمیتواند این باشد که در گذشته متکلمان، فیلسوفان و عارفان قرائتهای متفاوت از قرآن مجید داشتند و امروزه هم اشخاص میتوانند قرائت جدید بدهند.
واقعیت ایناست که هرمنوتیک پیش از هایدگر؛ یعنی هرمنوتیک ماقبل قرن بیستم، علیرغم برخی نوآوریها و گشودن افقهای جدید در زمینه تفسیر متن، چالشی جدی در حوزه تفکر دینی ایجاد نکرد؛ زیرا تمامی نحلههای هرمنوتیکی پیش از قرن بیستم، به درونمایه اصلی روش سنتی و متداول فهم متن وفادار بودند و هریک، از زاویهای در ترمیم و تنقیح این روش عام و مقبول میکوشیدند، اما هرمنوتیک فلسفی و مباحثی که تحت تأثیر آن در نقد ادبی و نشانهشناسی برانگیخته شد، زمینهای فراهم آورد که روش رایج و مقبول فهم متن دچار چالشهای جدی شود و در نتیجه معرفت دینی رایج مورد تعرض قرار گیرد.
» (1) نقد و بررسی در نقد این مبنای قرائتپذیری دین (یعنی عدم تعین معنا)، باید گفت: اگر معنای متن دینی نامتعین است و مفسر و خواننده متن با معانی و برداشتهای بی نهایت از متون دینی مواجه هستند، چه تضمینی وجود دارد که مفسر میتواند از معنای صحیح متن سخن بگوید؟ بر اساس عدم تعین معنا، مفسر هیچ وقت توانایی وصول به معنای صادق از متن را ندارد و نمیتواند بین معنای درست و نادرست از متن، تفکیک و تمایز قائل شود."