چکیده:
رویارویی و مواجهه اسلام و مدرنیته در اندیشه اندیشمندان اسلامی اشکال متفاوتی به خود گرفته است. در این میان فهم سید جمال الدین اسدآبادی از مدرنیته و اسلام، آغاز راهی است که تلفیق و سازگاری این دو عرصه ـ یعنی اسلام و مدرنیته ـ را راه حل معضل عقب ماندگی و مسئله امپریالیسم در کشورهای اسلامی می داند. سید جمال الدین اسدآبادی بر این اعتقاد بود که راه برون رفت از واپس ماندگی و مقابله با امپریالیسم، باز تفسیر آیین اسلامی است که در درون گفتمان مدرنیته صورت می گیرد. در واقع سید جمال الدین ابتدا میان مدرنیته و غرب جدایی می افکند و سپس مدرنیته غیرغربی را می جوید. بنابراین، باز تفسیر آیین اسلامی در اندیشه سید جمال الدین به بازسازی هویتی مدرن، منتها غیرغربی می انجامد. و این گونه، مدرنیسم اسلامی به مثابه هویتی متمایز و مستقل از هویت غربی، پاسخ سید جمال الدین اسد آبادی به بحران جوامع اسلامی در قرن نوزدهم است.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین،به منظور عرضه راهحلی به مسئله،سید جمال الدین اسدآبادی ابتدا به پیرایشو بازسازی تفکر اسلامی میپردازد و سپس از طریق وارد کردن عناصر رهاننده و مترقیگفتمان مدرنیته در درون تفکر اسلامی،هویتی مستقل و غیر غربی میسازد که از آن بهعنوان مؤثرترین وسیله جهت مبارزه با استعمار و رهایی از عقبماندگی سود میجوید.
به نظر نگارنده این سطور هدف اساسی سید جمال الدین بازسازی هویت اسلامی بودو از آن به عنوان ماهیتی غیر غربی برای مبارزه با جنبه استعماری مدرنیته و راه رهایی وپیشرفت سود میجست.
در واقع سید جمال الدین علاوهبر اینکه میخواست دستاوردهایمدرنیته را اصالتا اسلامی بخواند (2:3891,eiddeK) و استدلال میکرد که در اسلام هیچخصیصۀ ذاتی وجود نداشته است که مانع از باز تفسیر آن همساز با دنیای مدرن شود (6:0791,inaruoH) ،به دنبال بازسازی هویت اسلامی در زمینۀ1مدرن اما غیر غربی آن برآمد.
ریشهیابی ارتباط استعمار و ضعف اخلاق و در نتیجه از بین رفتن همبستگی و وحدتاجتماعی را در این عبارت سید جمال الدین میتوان ملاحظه نمود:«هرملتی که اخلاقو رفتار و تمدن ملتهای دیگر را بدون توجه به خصوصیات قومی خود تقلید کند،طبعادر میان وحدت آن ملت روزنۀ کوچکی و راهی برای دخول دشمنان باز میشود(همان:19)سید جمال الدین بر این اعتقاد بود که تفرقه زمینۀ تسلط بیگانگان بر جمامعه رافراهم میآورد که پیامد این امر اضمحلال ملت است(همان:81)وی فضیلت را حیاتملتها میدانست که تا ابد آنان را از نفوذ عناصر بیگانه برکنار نگه میدارد و آن را ازانحلالی که باعث زوال است،حفظ میکند(همان:80).
سید جمال الدین ابتدا میان رویۀ دانشی و رهانندۀ مدرنیته و اسلام باز تفسیرشدۀخود این همان برقرار میسازد و سپس با بازسازی ذهنیت جمعی مسلمانان به عنوانهویت غیر غربی،اما مدرن به مقابله با رویۀ دیگر مدرنیته یعنی استعمار میپردازد."