چکیده:
داستان کوتاه، از نظر فشرده سازی و حذف و گزینش، روند تکاملی را طی کرده است که برخی مراحل و نشانه های آن، در آثار ناب کلاسیک ادبیات فارسی و شاید برجسته تر از همه، گلستان سعدی، دیده می شود. هنر آغاز یا به عبارتی انتخاب نقطه آغاز پیش از آنکه در آثار نویسندگان بزرگ امروز تجلی یابد، در حکایات گلستان دیده می شود. جایی که انتخاب نقطه شروع مناسب، سبب شده است تا منحنی های ادراکی و احساسی در کوتاه ترین زمان ممکن بر هم منطبق شده، برداشت ذهنی و حظ حسی به صورت تلفیق شده در سیستم عصبی خواننده پدید آید. در این پژوهش، با نگرشی کالبد شکافانه، نوع آغازهای سعدی با آغازهای نویسندگان برجسته داستان کوتاه جهان مقایسه شده است. در این مقایسه چند عامل اساسی ملاک قرار گرفته؛ از جمله استفاده از هنر حذف و گزینش در آغازها، حذف زمانی، القای باورپذیری از طریق مستندسازی، هنر چینش واژه ها، و نوع به کارگیری ریتم برای تعمیق باورپذیری حکایات. نتیجه بررسی نشان داده است که دامنه نبوغ سعدی، به طور غریزی این عناصر را پیش از آنکه ادبیات غرب از طریق اکتسابی در نگارش داستان های کوتاه و به ویژه داستان های کوتاه موسوم به مینی مال، به کار گیرد، در حکایات خود، پوشش داده است.
Insofar as it is related to techniques of story writing such as diction، omission، etc. short stories in the west have evolved to a great extent. These elements، that is، literary devices، can also be seen in the Persian classical works of literature. Terms such as Point of departure، and prolepsis، found in the works of great writers such as chekov، Allen Poe، Pomasant can also be found in Sa'di's "Golestan". Point of departure in stories will lead to the emergence of perception، and neurological curves in the shortest period possible. The present paper is aimed at comparing Golestan with the stories of the west in this regard.
خلاصه ماشینی:
هنر شروع داستان در حکايات سعدي و داستان هاي کوتاه غرب * مسعود نوروزيان ** شادمان شکروي *** افسانه صحتي چکيده داستان کوتاه ، از نظر فشرده سازي و حذف و گزينش ، روند تکاملي را طي کرده است که برخي مراحل و نشانه هاي آن ، در آثار ناب کلاسيک ادبيات فارسي و شايد برجسته تر از همه ، گلستان سعدي ، ديده مي شود.
com مقدمه آنچه در نوشته هاي کوتاه ، اعم از حکايت ، داستان کوتاه و کوتاه کوتاه ، قطعات ادبي و از اين دست ، اهميت خاص دارد و در واقع ديد يک منتقد و يا يک ناظر واقعي بايـد بـه طور دقيق به آن توجه کند، مسئله نحوه ورود يا به بيان ديگر آغاز نوشته اسـت .
نمي توان بر نويسنده خرده گرفت چون اين شايد به نوعي روال طبيعي داستان باشد، اما جاي تعجب دارد که در معدود تحليل هايي که در مورد آثار همينگوي بـه زبـان فارسـي 2 نوشته شده و يا ترجمه شده است به اين هنر واقعي اشاره نشده است .
بـه عنوان نمونه چرا سعدي از واژه عابد، براي تأکيد بيشتر در ابتداي جمله اسـتفاده کـرده است ؟ وي مي توانست حکايت را به صور ديگري بيان کند (پادشاهي گفت عابدي به نزد او برود...
اينها همه مسائلي است که بايد در يک اثر هنرمندانه و متکي بـر نظـام علـي و معلـولي براي آن پاسخ پيدا کرد ولي انتخاب استادانه شروع داستان و همـراه کـردن آن بـا هنـر استفاده از ريتم ضرباهنگ تمام اين سؤال ها را از ذهن خواننـده دور مـي کنـد و او را بـه فضاي داستان پرتاب مي کند.